باور کن من فقط دو جواب براش دارم چون به ذهن خودمم این سوال رسیده
یکی اینکه دیگه مجالی برای فضولی نمی مونه
یکیم اینکه شاید حوصله پذیرایی ندارن
چون زیاد هستن
برن خونه همدیگه باید جایی میوه بیارن و....
اره واقعا...تا تجربه نکرده باشی متوجه نمیشی چه قدر تلخه...
بنده خدا پدرم هر بار میره کوچه میاد خودشو فحش میده از دست اینا
یا چندین بار دامادهامون اعتراض کردن که ما میایم سختمونه از بین زنا رد شیم بیایم تو خونه
شوهر خود من که انقدر بهشون اخم کرده دیگه از رو رفته
اخه درست هم نمیشینن که...لنگ و پاچه همه بیرون...به خدا انگار با لباس خونه اومدن نشستن...
من نمیدونم دائم تو کوچه ن کی به زندگیشون میرسن کی غذا درست میکنن
یعنی دقیقا منم برام سوال که اینا کی غذا درست میکنن
خونه تمییز میکنن
یه بدی بزرگی هم داره اینه که وقتی سوار ماشین نیستم
دارم پیاده میام هر قدمی بر میدارم عذاب می کشم انگار قدم های آدمو میشمارن خیلی سخته
بعد مردها کلا بیشتر سختشونه
من بابام دیگه یکبار عصبانی شد گفت مگه اینا صاحاب ندارند همش در کوچه ان
اره دقیقا پیاده بدتره
فکر کن من عرق سوز شده بودم نمیتونستم درست راه برم
فوری به مامانم گفته بودن دخترت حامله س ،منم عقد بودم،شانس عادت ماهیانه م تازه تموم شده بود و کلا به خاطر همون عرق سوز شده بودم
بابای من حتی به شوهراشون گفته و اعتراض کرده،گفتن نمیتونیم از پسشون بر بیایم،میان تو خونه مغز مارو میخورن همون بهتر کوچه بشینن را
یکبارم یکی از این زنهای کوچه نشین به مامانم گفته بود
شوهرت خیلی بد اخلاق...!
مامانم بهش گفته چرا گفت وقتی میبینیمش به زور سلام میکنه
بابام اصلااااا نه تنها بداخلاق نیست خیلی هم خوش اخلاق و مهربون
ولی از بس از دست اینا شاکیه اینجوری رفتار میکنه تا بفهمن بازم نمیفهمن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
