ما یه دوست خانوادگی داریم که معلوله این آقا چند روزی مریض بود و من بهش زنگ زدم حالش رو پرسیدم اونم هی حرف زدن با من رو ادامه داد و من چون قبلا زیاد تو جمع نبودم و موقعی که این آقا رو میاوردن خونه درس میخوندم زیاد یا وقتی میرفتیم خونشون ساکت بودم باهام آشنا نبود زیاد فقط در حد حرف زدن در مورد مسائل درسی و اینا ، چند بار تو مکالمه گفت عاشقتم چند بار گفت دلیل حال خوب منی الان گفت من با هیچکس مثل تو راحت نبودم تا حالا . ازم پرسید اگه یه نفرو دوست داشته باشی بهش میگی ؟ منم گفتم کسیو دوست ندارم ک بخوام بهش بگم . کاملا حرف های عاشقانه میزد از حرفاش معلوم بود یه چیزیش هست . حالا من چیکار کنم؟ کاری نکردم که عذاب وجدان بگیرم ولی باعث میشه آروم قرار نداشته باشم . از یه طرفی هم خانواده نمیزاره بلاکش کنم .
خاککککک تو سرم
