حالا خوبه اون نگاه میکنه برای من هرچی از دهنش اومد گفت
به خدا من به این مادر جز خوبی کاری نکردم روز اولی که دیدمش براش هدیه خریدم ولی اون به من چیزی نداد دلم سوخت یه جاهایی کمکش کردم بعد اینطوری جواب منو داد
و دلیلش اینه که مخالف ازدواجمون
مگه فعلاً با این پسره هستم بهش فرصت دادم سه ماه درست کنه همه چیزو یا مادرشو راضی کنه یا خودش بیاد
اگه دیدم انجام نمیده میرم
و دلیلم اینه که با این پسر تا الان موندم چون شک ندارم که عاشقمه برام خیلی خرج میکنه خیلی