خدا نکنه عزیزم🌺
اما واقعیت این روزای یه عده هست، گاهی مجبور میشی بری توی اتاقت و پشت در به حرفایی که توی گوشت میپیچه و نمیتونی خاموشش کنی اشک بریزی... گاهی تنها چاره ات اینه که موقع خواب یه آهنگ غمگین از شجریان با صدای بلند بزاری توی گوشت تا صدای اون غم درون رو نشنوی... سخته که فریادهای آدم گلوگیر بشه و از درد بغزهاش رو روی شونه بالشت بباره... گاهی حتی گریه هم سخت میشه باور کن و امیدوارم هیچ وقت تجربه نکنی. آدم وقتی دلش میگیره شاعر میشه و دست به قلم، حتی اون لحظه حال عشاق بی لیلی رو خوب درک میکنه.
امیدوارم تجربه نکنی که از درد زیر دوش اشک هات بند نیاد و در اوج خستگی توی رختخواب پلک هات به هم نیاد و مجبوری بشه بالشتت رو بزاری اونور تخت شاید خوابت برد... فقط کاش اطرافیان کمی درک داشتن و اطرافیانشون آزار نمیدادن و با حرفاشون باعث رنجشون نشن...
امضای یکی از کاربرا قشنگ بود:میگفت مردها وقتی عصبی و غصه دار میشن از خونه میزنن بیرون اما زنها وفقط زورشون به ناخون ها و موها و ظرفاشون میرسه...