2777
2789
عنوان

راستشو بگید، دروغ ممنوع😠😠

| مشاهده متن کامل بحث + 1670 بازدید | 115 پست
واییییی این ازدواجا دووم زیادی دارن

اگه بدونی چی کشیدیم یبار بابام برگشته بود به شوهرم گفته بود می‌خوایم بدیمش به پسرعموش اون شب شام غریبان بود شوهرم زنگ زد گریه میکرد و قسمم میداد که راسته یا دروغ می‌گفت رفیق نیمه راه نشی ولم نکنی فکر نمی‌کردم اینقدر دوستم داشته باشه اما اون شب بهم ثابت شد که واقعا عاشقه

تقصیر دلم نیست تماشای تو زیباست ❣️برای خونه دارشدنم دعا کنید🙏 مامان عزیزم خیلی زود تنهامون گذاشتی 😔🖤 لطفاً هرکی امضامو دید یه صلوات برای شادی روح مادرم بفرسته 🙏
بعد کلی سختی و دعوا و خودکشی و اینا منو عشقم بهم رسیدیم بعد دوماه از عقدمون مامان و بابام تصادف کردن ...

جدایی از مرگ عزیزات که ناراحت کنندس، خوشحالم برات عزیرن که شوهرت پشتته

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

زندگی من کلاً عجیب و غریبه همه ی اتفاقاتش و هر چی تو ذهنم بود بعد طلاقم برام اتفاق افتاد و با همسر فعلیم آشنا شدم،،با همون شخصیتی که می خواستم،،همون عقاید و حتی اصالتش هم همون چیزی بود که می خواستم.

هر چی بیش تر می گذره،بیش تر به این شعر می رسم که می گه:غرض رنجیدن ما بود از دنیا که حاصل شد....  //خدا گر پرده بردارد ز روی کارِ آدم ها....چه شادی ها خورد بر هم....چا بازی ها شود رسوا....یکی خندد ز آبادی....یکی گرید ز بر بادی....یکی از جان کند شادی....یکی از دل کند غوغا....چه کاذب ها شود صادق....چه صادق ها شود کاذب....چه عابد ها شود فاسق....چه فاسق ها شود عابد....چه زشتی ها شود رنگین....چه تلخی ها شود شیرین....چه بالا ها رود پایین....عجب صبری خدا دارد که پرده بر نمی دارد!! //سر بر شانه ی خدا بگذار،تا قصه ی عشق را چنان زیبا بخواند که نه از دوزخ بترسی و نه از بهشت،به رقص درآیی،قصه ی عشق،انسان بودن ما ست!!//
وای چقد سر اون رمان عر زدم افسرده شدم سنمم کم بود فک کنم رمان اولی بود ک خوندم اما الان علاقه پیدا ک ...

من انقدر از رمان بامداد خمار لذت بردم که بدون اغراق سی بار خوندمش 

بزار چند تا رمان دیگه توی این سبک بهت معرفی کنم که خیلی قشنگ و تاثیرگزاره 

رمان کوچه باغ یادها از فهیمه رحیمی ، آدمو می‌بره به روزای قدیم 

رمان باغ مارشال هم قشنگه 

رمان سمفونی مهاجرت هم خیلی قشنگه




شب شراب نیرزد به بامداد خمار...
خدا ازاین عشقا نصیب همه کنه

ان شاء الله

تقصیر دلم نیست تماشای تو زیباست ❣️برای خونه دارشدنم دعا کنید🙏 مامان عزیزم خیلی زود تنهامون گذاشتی 😔🖤 لطفاً هرکی امضامو دید یه صلوات برای شادی روح مادرم بفرسته 🙏
والا زندگی منو باید از رو رمان بنویسن  همش درگیری و کش مکش  یکیش تو انضام هست

امضاتو خوندم خیلی دردناکه  

الان تو چ مرحله ای از زندگی هستین؟اون شخص چی شد؟


يا رَب از هر چهِ خطا رفت هزار استغفار..

زندگی من شبیه رمانای غمگینه.و‌الان درست تو‌اون نقطه ایه که هی دوس داری ورق بزنی بری جلو ببینی کی‌این جاهای تکراری و‌پر غصش تموم میشه.تو‌اوج داستانم الان

ما اونجوری که دلمون میخاست زندگی نکردیم،،،جوری زندگی کردیم که مجبور بودیم....حتی نمیدونم بگم چه دعایی کنین که حالم خوب شه هیچی خوشحالم نمیکنه چرا....بچه هام نفس منن ،،هیچوقت فکر  نمیکردم کسی رو تا این حد دوست داشته باشم،مادر بودن واقعا سخته...قلبت بیرون از بدنت میزنه.خدا جونم  بچه هاموعاقبت بخیر کن.حالشون همیشه خوب باشه ،خدایا بچه هام تاوان کارای شوهرمو پس ندن لطفا.... ...خدایا عمر طولانی بهم بده نوه هامو ببینم.موفقیتاشونو ببینم آمینتاریخ امضام ۴۰۱/۱۲/۲۱. .................................دوس دارم همه چی رو ول کنم و برم.زندگیم خیلی مزخرف شده.عذاب وجدان دارم که دوتا بچه رو تو‌این زندگی اوردم...ازونطرف دلم واسه خودم میسوزه که دارم اینهمه ظلم رو تحمل میکنم.تو سی سالگی عین پنجاه ساله ها شدم.دعای هر روزم تاوان دادن شوهرمه تو‌همین جوونیش خدا ازش نگذره.هیچ خوب نیس حالم.دارم چرتو پرت مینویسم.خدااااا تورو خداااااا گناه دارم.ارامشم کجاس؟همونو بده خواهش میکنم🥲
امضاتو خوندم خیلی دردناکه     الان تو چ مرحله ای از زندگی هستین؟اون شخص چی شد؟

الان تو مرحله بازپروری روح و روانم هستم 

خیلی بهتر شدم 

انشالله هم درسم رو بخونم هم کار پیدا کنم که دیگه از این شهر برم

اون والا کنه است همچنان ولی دیکه به هیچ جام حسابش نمیکنم 

فقط هارت و پورت الکی داره هیچ غلطی نمیکنه 

یه حقیر و بدبخته

قربانی باج گیری تهدید و تجا.وز بودم لطفا اگر کتابی فیلمی پادکستی چیزی راجبش خوندید بهم اطلاع بدید♥️و اشتباهاتی که کردم و باعث این اتفاق برام شد: ۱. از سر کمبود محبت با چشم بسته وارد رابطه شدم و طرفم رو نشناختم/۲.اعتماد بیجا کردم کل اطلاعاتم رو مثل خونه و قیافه بابام رو طرف داشت/۳.احمق بازی در آوردم عاتو دادم دستش مثل عکس و چیزایی که خانواده ام باهاش مشکل دارن/۴.و دقیقا اون طرف میدونست که خانواده ام تو این مورد پشتم نیستن و باعث شد که منو بی دفاع ببینه/۵.وقتی فهمیدم طرفم اشتباهه باید جدا میشدم ولی از سر دلسوزی گریه هاش و التماس هاش موندم که چوب همون رو خوردم (بقول خاله ام برای خودت دلسوزی کن مردم دلسوز خودشون هستن)/۶.تن به باج گیری هاش دادم تا جایی که نایی واسم نموند اگر تن نمیدادم و مخالفت میکردم آنقدر ضربه نمیخوردم /۷.باید از اول که تهدید و باج گیری میکرد میرفتم شکایت میکردم تا کارش به تجاوز نکشه ولی اگر کشید هم باز مستقیم میرفتم پزشک قانونی تا بتونم شکایت کنم ازش /۸.یه جمله مهم تو این شرایط که بهش رسیدم (تو کلا یکبار زندگی میکنی؛میخوای کل زندگیت رو به خفت و خاری بگذرونی و بمیری؟یا حقت رو بگیری و بمیری این دومی خیلی ارزش داره)/۹.وقتی فهمیدی طرفت مریضه حتما جدا شو:آدم من کسی بود که دنبال این بود در هر شرایطی درک بشه حتی اگر اشتباهی میکرد؛دنبال این بود بهش محبت و احترام گذاشته شه.حتی بعد ت.جاوز گفت لطفا باهام مهربون باش؛این رو نگفت چون مهربون نبودما؛اتفاقا چون بودم میخواست نگهم داره ولی دگ بریده بودم/۱۰.به اندازه ارزش بده به آدم هات که یا هوا برشون نداره یا از سر بدبختی نگهت ندارن؛آدم من بشدت کمبود محبت داشت و حاضر بود به هر وسیله ای بدستش بیاره🌱🖤
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792