من که مامان و خالم اصرار داشتن باهم ازدواج کنیم چون پسر خالمه
بعد از چند جلسه صحبت ازدواج کردیم اخلاقش خوب بود تا اینکه اونجایی که کار میکرد پست مناسب تری بهش دادن و اینم چون جنبه پول نداشت کلا ۱۸۰ درجه تغییر کرد
هر روز باهم بحث و دعوا داشتیم نمیدونستم باردارم هولم داد خوردم زمین بچم سقط شد
خیلی از مراحل طلاق هم رفتم ولی چون توافقی نبود دیگه خسته شدم کشش ادامه رو نداشتم
الان نزدیکه دو ساله طلاق عاطفی گرفتیم نمیدونم بعدش چی میشه