دیشب با مامان و بابام و داداشم و زنداداشم و خودم و بچهام رفتیم عروسی عمه م. بعد اون یکی عمه م پسرش شوهر خواهر همسر قبلیمه (طلاق گرفتیم بلاخره) بعد پسرش و زنش نبودن اما دخترشون بود. دخترم رفت باهاش صحبت بکنه منم دیدم دارن میخندن و خوشن کاری به کارشون نداشتم آخه یه مدت خیلی دوست صمیمی بودن. دیشب برگشتیم خونه مامانم (ما چون داریم خونه میخریم نمیخوام پیش مادرشوهرم باشم چون واحد پایین خونمون رو مادرشوهرم میشینه تا وقتی که جابجا بشیم پیش مامانم میمونیم) دیدم دخترم اعصبانی شنلشو پرت کرد روی زمین گفت این چه عروسی لعنتی بود رفتیم ما آخه؟ بهش گفتم چیشده گفت هانا (دختر عمه ش) گفت بهم بابا نامزد کرده تازه همش مسخرم میکرد میگفت تو که ننه بابات ۲۰ روز نشده طلاق گرفتن چرا اومدید عروسی.
چیکار کنم بنظرتون زنگ بزنم به شوهرم؟