دعوا با نامزدم

منم شوهرم هیچی نداره پدرمادرشم ندارن کمکش کنن نهایت بتونن براش عروسی بگیرن ولی قراره بریم مستاجری

خب گفتم که اینا میخوان یه پسرشون باشه کنارسون بخاطر کارا و اینکه حواسشون باشه

به نظر من که قبول نکن تویه ساختمون بری

حتی توعقدنامه قید کن چون حرفاشون رو خودت گفتی عوض کردن اول گفتن خونه میگیرن حالا میگن نه

میددنی این ادما نامردن

چرا چون اول کار یه چیز دیگه میکن

تا طرفو وابسته کنن

طرف که خوب وابسته شد

کار خودشونو میکنن

نه عزیزمن نمیادبه شما بگه من وابسته خانوادمم

گفتم توپستای قبلیم

تحمل اینو داری کل ریزودرشت زندگیتو مادرشوهرت بدونه؟

رفت و امدت باخانوادت

بحث کنی صدات تو خونه ایشونه

مهمون داشته باشه خانوادگی

تویه ساختمونی باید بری کمک کنی

وسیله کم بیاره میاد ازت بگیره

همیشه باید لباس مناسب تنت باشه هر لحطه ممکنه بیان دم در

ای بابا

ن من خدارو شکر زمین برای نامزدمه خونه هم خودش داره میسازه بعد ب ما میگن طبقه پاینو بدین این برادر از اون یکی زمین  ما  ساختیم ی طبقه میدیم بهتون مگ فیلم هندیه 

دو طبقه هرکدوم تو خانواده همسر خوبه یا دو طبقه واس خودت مستاقل

تو دنبال زمینا باباشی همین خوب کاریت میکنه خخخخ

نه حق مسکن چیه

این چرتوپرتا رو توسرت ننداز اینجا میگن

توباید یه جوری تصمیم بگیری و دوستانه زندگی کنی که اصلا لازم نباشه حق و حقوق من و تو بکنی

کسی که بخواد بزنه زیر حرفش میزنه

غصه و ناراحتیش هم میمونه برای تو

بگو ببین من همه چی رو میتونم باهات کنار بیام کوتاه میام

ولی خونه رو اصلا

بخوادت انجام میده

از الان داره حرف خودشو به کرسی میشونه

قبول کنی تا اخر عمرت تو زندگیت بله قربان گویی

و باید همه چیز رو که اون میگه قبول کنی

مثلا اگه گفت بجای۱۰۰گرم طلا۷۰گرم میخرم

قبول کن

ولی خونه رو کوتاه نیا

درکت میکنم

عاقل باش تصمیم درست رو بگیر 

انشاءالله هر چی خیره برات رقم بخوره جانم♥️🫂

اره عزیزم کوتاه نیا

چون خودت اذبت میشی

من یه فامیلم نام نمیبرم نشناسن

با مادرشوهرتویه ساختمون بودن

پدر شوهره یه بار باهم بحث کرده بودن جواب سلام عروس رو توراه پله هانمیداد

بعد۱۵سال از اونجا بلند شدن و رفتن مستاجری

و همبشه خانواده پسره منتشو سرش میذارن

مهمون میومد زنونه مردونه میکردن مینداختن تو خونه عروسه

وقتی هم رفت گفتن گند زده به خونه

بخوادت اینکارومیکنه🌷🙃

اسی نامزد منم  گفتم بهش بیا مستقل باشیم 

من خونه بابات نمیام 

گفت من هر جا رفتم تو باید بیای 

بابامم حالا اخلاق باباشو دیده

گفت نمی زارم بار اونجا 

منم سر مهریه کوتاه نمیان 

فقط میگن ۱۴ تا سکه 

بابام میگه اگه کوتاه بیایم 

زور میشن و همش میخان حرف حرف خودشون باشه 

نامزدم داره بهم میخوره نه اونا کوتاه میان نه ما 

چون میگن پسرمونو اگه قبول دارین 

باید قبول کنین😐