سلاملکم...
امیدوارم حالتون خوب باشه دوستان...
همین یه ساعت پیش دختر خاله ام بهم زنگ زد و بهم گفت که: آجی من یه دوست دارم که خیلی اون اوایل دوسش داشتم و اینا و خیلی باهم خوب بودیم ولی اون همیشه منو و میبرد تو جمع های عرق خوری که پر از پسر بودن و اینا اما من دوست نداشتم منو و ببره تو اون جمع ها ولی اون همیشه منو و میبرد و میگفت اگه نیای باهات قهر میکنم منم چون خیلی دوسش داشتم نمیتونستم بهش نه بگم بعد از چندوقتی که باهاش رفت و اومد داشتم و میرفتم خونه اشون و اینا ی روز ک رفتم خونشون دیدم مامانش خیز برداشت طرفمو و بهم گفت که تو دیگه مق نداری پاتو بزاری اینجا و من ی پسر دارم و تو حق نداری دیگه با دختر من بری و بیای و بهم گفت که تو دختر خ.ر. ا. ب. ی هستی و اینا... اون روز من از خونشون اومدم بیرون و مامانشو و اینا اصن دوس نداشتن من باهاش بتابم... بعدش این دختر حتی همکلاسیشم هست... خلاصه من خیلی براش ناراحت شدم چون واقعا دختر خاله ام سنی نداره و فقط15سالشه و یه خواهرم داره که 10سالشه و باباشم خیلی مرده ساده ای و خوبیه و مامانشم که خاله منه مریضی روحی داره و تو بیمارستان بستریه... بعد به منم به دختر خالم گفتم که خطتتو عوض کن و برو مدرسه و امتحانتو و بده و سیکلتو و بگیر و دیگه ام با این دختره در ارتباط نباش...
به نظرتون بهش خوب گفتم؟...
خود دختر خاله امم گفت که باشه و این کارو میکنم حتی دختر خالم این موضوع رو به باباشم گفته...
دیگه چیکار کنه که دختره ولش کنه...
تازه دختر خالم میگفت که آجی این حتی شماره منو و به کلی پسر میداد و منو و سیگاری و گلی کرد و اینا و دیگه منم باهاش نتابیدم...
ولی خیلی دلم برا دخترخالم سوخت خدایی...