از زبون دوستم تایپیک میزنم!
بزارین کامل بگم،هجده سالمه،درسم خیلی خوبه رشتم هنره
قیافتن خوبم!قدم صد هفتاد تاعه
پسر عمم سی شش سالشه
تهران زندگی میکنه،وضع مالیش خوبه بهترین چیزارو داره
شغل داره ماشبنم داره!
با یه خونواده خوب(جز عمم که اونم کلا ادم بیخودیه،ولی میدونم منو دوست داره)
این پسر عمه گرام،قبل عید حرف منو پیش کشیده بود....
۳۶زیاده خدایی برای دختر ۱۸ساله
تازه اول راهه دختره😐حالا شاید کنار بیان باهم
تازه میاید تاپیک هم میزنید..۱۸ سال بزرگتره میتونسته تورو به فرزندی قبول کنه داداچ😑
شور اختلاف سنى رو دراوردين ديگه
من سریع رد کردم،اونام دیگه پیگیر نشدن!
تا اینکه یکی از فایمل های عمم،اومد واسه من...به گوش پسر عمم رسید دیگه ول نکرد
برادرش هم به شدت پیگیره،رابطه خیلی صمیمی با خانوادم داره
مادرم پیشنهاد داد یه مدت چت کنید،ببین چطوره کلا شاید اخلاقش رفتارش بروز بود..فوقش بعدا میگی نه اینم ول میکنه میرع
منم قبول کردم
دو روزه باهم حرف میزنیم،در مورد هر چیزی
خیلی چیزا بهش گفتم،ولی همه رو قبول کرده
من از شوهرم هشت سال بزرگترم
تمام چیزهایی که گفتی چه از خودت چه اون آقا خوشبختی نمیاره.و با این همه اختلاف سن حماقت محضه
من هیچ رقمه زیر بار اختلاف سنی بالای ۱۰سال هم نمی‌رفتم
خودت میدونی.
وقتی ۴۰سالت بشه که واقعا جوونی اون میشه ۵۸سال! نمیتونی تصور کنی چقدر فرقه
فقط فقط فقط خواستم بدونم کسایی که اختلاف سنی خیلی بالایی دارن،نظرشون چیه!
خودم دوست ندارم الان ازدواج کنم
یک سنم کمه
دو نه عقل کافی دارم نه سیاست نه هیچی
سه اختلاف سنیمون خیلی بالاعه
چهار من خیلی برون گرام اون خیلی درون گراعه
و....
