خسته شدم از مجردی صفحه 2 | تبادل نظر نی نی سایت

مدیر

عضویت: 1401/09/04

تعداد پست: 322

دعا کنین منم ازدواج کنم ۳۹ سالمه ، واقعا خسته شدم احساس میکنم تموم زندگیم هدر رفته احساس میکنم اصلا زندگی نکردم خسته ام از همه چی ، هیچی ندارم مال خودم باشه نه همسری نه خونه ای نه بچه ای ، هیچی ندارم

خدا پدر و مادرم و حفظ کنه ، ولی پدر و مادر جای خودشون ، زندگی و آینده خودم هم جای خودش ، تورو خدا کسایی که دعاشون میگیره برام دعا کنین سر و سامون بگیرم

1402/02/28

00:34

20 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

sadra2912

مدیر استارتر

عضویت: 1401/09/04

تعداد پست: 322

انشاالله یه همسر خوب و بااخلاق نصیبت بشه

ان شاءالله، برام دعا کنین

1402/02/28

00:38

0 نفر لایک کرده اند ...

barf1401

عضویت: 1401/08/17

تعداد پست: 5488

اگ‌شوهر نفهم گیرت بیاد خدایی نکرده‌ از خدا میخوای ب مجردیت برگردی

ترشیدگی یا تنهایی مسئله اینست

1402/02/28

00:38

0 نفر لایک کرده اند ...

ریحانه

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

الما۶۲

عضویت: 1398/08/12

تعداد پست: 11305

شاغل بودم ولی انقد فکر و خیال و استرس آینده ام رو دارم که نتونستم بمونم و استعفا دادم ، فکرم بی نهای ...

همسن من هستید

من ۱۳ساله متاهلم و هزار و یک بیماری گرفتم از بس سختی کشیدم اینکه الان سلامتی داری بخاطر اینکه مجرد بودید

1402/02/28

00:38

2 نفر لایک کرده اند ...

sadra2912

مدیر استارتر

عضویت: 1401/09/04

تعداد پست: 322

خدایا آرزوت برآورده کنه🙏

ممنونم ، ان شاءالله، برام دعا کن

1402/02/28

00:38

0 نفر لایک کرده اند ...

dejhhfvdnb

عضویت: 1401/03/14

تعداد پست: 2150

ان شاء الله عزیزم. منم از دوران عقدم و از دوری شوهرم خسته شدم دعا کنید وسایل ازدواجم جور شه 😔😔😔😔😔😔😔😔

❌لایک نکن❌فقط جواب ریپ مودبا رو میدم 🔴 🔴 جلوی میز کارتون یا میز تحریرتون یا توی نوت گوشیتون اینو بنویسید:"یه قانونی هست ک میگه:تو الان تو گذشته‌ی آیندتی پس‌جایی واسه پشیمونی نزار‌. ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ...ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…

1402/02/28

00:39

3 نفر لایک کرده اند ...