یکی از دلایل دیگه برای گرفتن دکتر خصوصی همین معاینه کردناشون بود. من ا ن لحظه خودم داشتم از درد میمردم اونا هم مرتب منو معاینه میکردن. فکر کنم یه پنج باری معاینه کردن دیگه سر اخری داد زدم گفتم مگه نه همین الان همکا تون منو دید مگه نمیدونین من ده سانت کامل باز شده دیگه ب ا چی هی معاینه میکنین؟؟؟؟ دیگه بعد از اون منو معاینه نکردن
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بالاخره دکترم اومد. وقتی دکترم اومد داشت نفس نفس میزد از بس دویده بود. دکترمو که دیدن انگار دردام نصف شد. دیگه خیالم راحت شد. رفتیم اتاق زایمان در اب و مامان و شوهرمم اومدن. همه ی ورزشا و تنفسای زایمان رو یادم رفته بود البته من خیلی هم اونارو جدی نگرفته بودم متاسفانه. انتظار داشتم مستقیم برم توی وان اب تا اونجا زایمان کنم ولی روی یه تخت منو خوابوندن. از بس من اه و ناله میکردم مامانم گفت کاش سزارین شده بودی که این همه درد نمی کشیدی. وقتی مامانم این حرف رو زد خانم دکتر به مامانم گفت لطفا شما بیرون باشین چون روحیه ی زائو رو خراب میکنید با این حرفا. هرچی من و مامانم گفتیم دیگه از این حرفا نمیزنه و اینا قبول نکرد. خلاصه مامانم رفت بیرون و فقط شوهرم پیشم بود. از اول تا اخرش دستام تو دستش بود و منو تشویق میکرد برا زور زدن. دکترم بهم گفت هر وقت درد داشتی با تمام وجود زور بزن درد که تموم شد تنفس داشته باش. من تمام تلاشمو میکردم واسه زور زدن ولی پیشرفتم خیییلی کم بود. یهو دکترم گفت ببین من دارم موهای سر بچتو می بینم به شوهرمم گفت بیا نگاه کن تا ببینی. فکر کردم دارن گولم میزنن تا من امیدوار بشم و بیشتر تلاش کنم به شوهرم گفتم راست میگه؟ موهاش معلومه؟ گفت اره بخدا من دارم می بینم. اینو که شنیدم بیشتر تلاش کردم. زور که میزدم سر بچه یه کم میومد جلو ولی بعد که نفس میکشیدم دوباره برمیگشت داخل
راستی بچه ها اینم بگم که دکترم گفت که اگه بخوای اینجوری باشه نمیتونی بری تو وان آب. بخدا یادم نیست که دلیلش چی بود. ولی احساس میکنم که دلیلش شاید این بوده که اول باید سر بچه مشخص بشه بعد برم توی آب.
دکترم به یکی از ماماها گفت که بیاد رو شکمم فشار بده تا بچه برنگرده بره بالا. یعنی اون فشارهارو که به شکمم میداد احساس کردم دارم میمیرم. صدای قلب بچه رو چک کردن یه کم ضعیف شده بود بخاطر همین یه چند دقیقه بهم اکسیژن وصل کردن. دکترم خییییلی خوب و خوش اخلاق و با حوصله بود. واقعا ازش راضیم. بعد که سر بچه مشخص شد منو برد توی وان آب. همین که پامو گذاشتم تو آب ولرم دردام انگار رفتن . اصلا حس میکردم دردی ندارم که بخوام زور بزنم. بخاطر همین میگن زایمان در اب درد رو کاهش میده و البته از نظر من خیییییلی بهتر از طبیعیه. چون توی زایمان در آب تیغ هم نمیزنن و میذارن پارگی خودش ایجاد بشه. بخاطر همین منم تیغ نخوردم. دیگه سر بچه کم کم داشت میومد بیرون. تمام تلاشمو میکردم که زور بزنم تا زودتر خلاص بشم. وحشتناک ترین دردش موقعی بود که دکتر دستشو کرد اونجا و بچه رو از تو اب کشید بیرون. به محض اینکه پسرم دنیا اومد همه ی دردام هم تموم شد. دکتر بچه امو داد دستم همینجور مات و مبهوت به شوهرم نگاه میکردم. اصلا انگار هنگ کرده بودم. به شوهرم لبخند زدمو و گفتم ببین این پسرمونه.
ساعت ۲وربع بود که پسرم دنیا اومد. از نظر دکترم عالی بود که در عرض ۴ساعت کیسه اب پا ه شد وزایمان کردم. میگفت خیلی خوبه چون روزی یک ساعتم پیاده روی داشتم همین بهم کمک کرده بود. وان آب پر از خون شده بود. اومدم بیرون و رفتم رو تخت. یکی از ماماها داشت بچه امو تمیز میکرد. منم رو تخت بودم و دکتر میخواست برام بخیه بزنه. وای وقتی جفت رو بهم نشون داد خییییلی چیز کثیف و چندشی بود بچه ها. اصلا حالم بد شد. خلاصه بخیه هامو که داشت میزد بهم گفت خیلی کولی بازی دراوردیا. راست میگفت اونجارو گذاشته بودم رو سرم. همه ی پرستارا و ماماها میگفتن خانم دکتر این اولین زائوی شما بود که اینقدر سر و صدا کرد😂😂
راستی بچه ها بند ناف پسرمم شوهرم قیچی کرد. اگه شوهرم کنارم نبود اصلا نمیتونستم زایمان کنم. اون بود که همش بهم امیدواری میداد و منو تشویق میکرد. از خانم دکتر نرگس رنجبر که زایمان منو انجام دادن هم واقعا ممنونم. خیلی صبور و با حوصله و حالت بگو بخند کارارو انجام میدادن. حتی یه لحظه هم به من اخم نکردن. ببخشید بچه ها اگه طولانی شد. خواستم با جزییات تعریف کنم. اگه سوالی داشتین هم در خدمتم راستی من بیمارستان حافظ شیراز بودم. وهمه چیز عالی بود خداروشکر
باید بند نافشو میدادی فریز کنن چندسال پیش هزینه اش بیس میلیون بود.بعدها از سلولهای بنیادی داخل بند ناف واسه درمان انواع بیماری اون شخص استفاده میشه.البته ان شاالله که هیچ بچه ای تا وقت پیریش بیماری سخت نگیره.الهی امین.