من همیشه ترس از دست دادن عزیزاممخصوصا مامانمو داشتم همیشه فکر میکردم و نمیدونم چرا فکر میکردم دور از جونش زبونم لال عمرش کوتاهه
خواهر و دوست صمیمی ندارم و همه کسم مادرمه
تنهایی بزرگم کرده هم پدرم بوده هم مادر
۳ شبه فهمیدیم تومور داره خیلی ناراحتم دنیا برام به آخر رسیده به بچه هام هیچ توجهی ندارم و فقط گریه میکنم و دلشوره دارم تو رو خدا کمک کنین و اگه آگاهی دارین بدین بهم نه میتونم بخوابم نه هیچ
فقط غصه هر شب میگم کاش صبح بیدار نشم و مرده باشم طاقتم خیلی کمه😔