من مادرشوهرم مرده.یکساله با پدرشوهرم زندگی میکنیم قبل عید رفتارش قابل تحمل بود عید پسر و عروسش اومدن همه چی ریخ بهم.خسته شدم درسته خونه اونیم اکثرا وسیله مواد غذایی اون میخره منم زحمت میکشم با بچه یک ونیم ساله بشور بپز جم کن.دیگه کلافه شدم صبح دیر بیدار شویم اخم .چایی دیر بشه اخم.ظرفا دیر بشورم به زبون میاره واخم.و...جارو برقی خرابه چند ماهه با جارو دستی خونه۱۶۰ متری رو تمیز میکنماقا راضی نیس توقع داره من با بچه کوچیک هر روز خونه تکونی کنم بخاطر اینکه وام برامون برداشته اقساطشم خودمون میدیم وهزار حرف ومنت هر روزززز.تحمل میکردم ولی خسته شدم دیگه میرم خونه خودم .از جونم واعصابم سیر نشدم.خستم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اگه بعضی آدما یه ذره درک و فهم داشتن زندگی چقد قشنگ تر میشد خب مرد گنده صبح زودتر بیدار میشی نمیمیری که چایی بزار صبحونه هم که کاری نداره بشین بخور، یا ظرفا مونده بالاخره که عروست میشوره برای چی به روش میاری ...
زندگی هیچوقت آسونتر نمیشه، تو قویتر شو...!️