خواهر شوهرم معلمه
بچه شو ۶صبح میاره میده به من خیلی نق می زنه نمی زاره کارامو بکنم بخوابم کلا از زندگی افتادم
چندبارم گفتم نیستم و فلان بازم دست بردار نیست
اون میره پول در بیاره من عذاب میکشم
هیچی هم بهم نمیده هنوز بعضی وقت ها میگه من خونه تمیز کردن وقت نمی کنم تو بیا تمیز کن تو خونه ای منم میرم سالن ارایشگاه بعضی وقت ها مشتری کمه یا نیست
بد بخت میشم بعضی وقت ها اطلا ظهر هم نمیاد ببره میگه نگه دار من بخوابم من چه کنم شما بگید
رک و راست بهش بگو نیاره یا بگو شوهرت بگه
مگه خدمتکارشی بگوببره پیش مادرش یامادرشوهرش
وااااااااا!!!!
بگو بچه ت رو ببر مهدکودک
به شوهرت بگو جدی برخورد کنه باهاش
چرا یبار تو روش وای نمیسی؟
بگو مگه من کلفت شما هستم؟
شمارش بده به من کاریت نباشه
بگو امروز کار دارم یا سرم درد میکنه یا خرید دارم کم کم خودش میفهمه زیاد مزاحمت نشه
چه حوصله ایی دارین برا بچه مردم 6صب پا میشین
به تو چه
هر کی زاییده خودش هم نگه داره
بزاره مهد
پرستار بگیره
هدفت چیه از این همه سادگی
وا فردا ی مو از سربچه کم شه دودمان تونو ب باد میده بیکاری مسئولیت بچه مردمو قبول میکنی
چند دفه میاره خودتو بزن به مریضی دیگه نمیاره
دود از کلم بلند شد..... چطور بچه اش میتونی قبول کنی؟..... بچش بنداز رو خودش مردم چه بی مسئولیتن اگه نمیتونست بچه نگه دار خب نمی‌آورد چرا بقیه رو تو دردسر و زحمت میندازه
با این سکوتت و قبول کردنت خودت سمی تری
خیلی ثواب بزرگی داره کارت . یه روزی انرزی مثبتش از کاینات میاد توی زندگی خودت. سخت نگیر . فکر کن بچه خودته. خودت بچه دار بشی دیگه نمیاره
بچه اش چند سالشه؟
واقعا درکش نمیکنم واقعاااا اکثرا اینجا چیزی نمیگم ک کسی ب جون کسی نندازم ولی خواهر شوهرت خیلیییی رو داره ینی چی یکی دیگه بچه دار شده یکی دیگه پولشو میگیره بعد تو بچشو نگهداری ک چی بشه ؟؟؟؟؟؟؟
بهش بگو عزیزم من صب خ خوابم میاد و نمیتونم نگهدارم عزیزم
یا بگو ب دوسم گفتم اگر پرستار خوب میشناسه شمارشو واست جور کنم
یا بگو مهد فلان جا خ مهد خوبیه ببرش اجتماعیم بشه
و بهتریییینننن راه ب شوهرت بگو بگیردش
اگر ارایشگاه میری هروز بگو سالنم شرمنده
