قبل اینکه برم اتاق عمل انقدر استرس داشتم. بعد همینکه پامو گذاشتم یهو دیدم یه پسره کرااااااش اومد جلو گفت خوبی. منم گفتم ممنونم و دستمو بردم سمت دستش که دستمو بگیره و گرفت. بعد رفتم رو تخت نشستم و یه پسر کراش دیگه اومد پروندمو برداشت و با هم رفتیم اتاق عمل البته دستمو بردم سمت دستش ولی نگرفت بیشعور😑
همینکه رو تخت اتاق عمل دراز کشیدم یه پسر کراش دیگه اومد و باهام شوخی کرد. بعد چند دقیقه هم متخصص بیهوشی اومد که خیلیم کراش بود. کلاااا همشون کراش بودن کاش بعد به هوش اومدنم اعتراف میکردم