دارای یک زندگی عاشقانه.باهمسر، دوست بودم از نوجوونی(از ۱۵سالگی تا۲۰) پس این نوع زندگی را توصیه میکنم.تاپیکام واسه یکی از دوستامه اگه امکانش هست گزارش بزنین پاک بشه خسته شدم از بس توضیح دادم.یه نصیحتی دارم خدمت مادرایی که دختر دارن سعی کنین تو این فضای الوده و مسموم که روابط پر خطر(دوست پسر و اینا مشکلی نداره ولی حالا دیگه نه چند تا دوس پسر و نمیدونم رفیق های پسر مختلف)طوری اموزش بدین که هم خودشون متعهد باشن هم مهمترین ملاکشون برای ایجاد تعهد باشه نه اینکه اون باحاله یا تیپش خوبه.همچنین به تمام کسایی که در روابطشون با پارتنرشون به مشکل خوردن یا سوالی دارن میتونم کمک کنم
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
اثبات شی نفی ماعدا نمی کند 😬 هیچ وقت فلسفه باکلاسی یه شغل، اخلاق و شخصیت فلان ماه/شهر/اسم، بز بز کنید بزارم، شغلمو نمیگم شناسایی میشم، سن فقط یه عدده و... رو نفهمیدم 😐💔تا وقتی چیزی اسیبی بهمون نمیرسونه حق دخالت نداریم 😉 با اوردن کلمه بعضی... خیلی اوقات از توهین به خیلیا جلوگیری میشه 🙂
زنده باد اشتباهات من...که بیپروا بهت گفتم دوستت دارم وُ تو رَم کردی... که خلافِ نظرِ خانواده رفتم دنبال علاقهم و بعد با مغز خوردم زمین وُ برگشتم وُ از صفر شروع کردم که شب امتحان نشستم فیلم دیدم و رفتم چرخیدم الکی وُ بعدش گند زدم. که بیحساب کتاب پولامو خرج کردم وُ خوردم به یه پیسیِ سنگین.که گفتم رفیقمه،از گوشت و پوست و خون گذاشتم براش اما همون آدم با پوستی که از من کَندن واسه خودش پیراهن دوخت...ببین هر طوری دلت میخواد قضاوتم کن. اما تو چه میدونی من اون لحظات چقدر زندگی کردم!زنده باد اشتباهات من. که توی تنهایی بغلشون میکنم. یه بغلِ محکم... اونا سهم منن از زندگی. من اون لحظات احساس زنده بودن داشتم. میفهمی؟؟؟؟؟؟
گوشواره عروسک از اینچیزای قرتی که من سر در نمیارم
دارای یک زندگی عاشقانه.باهمسر، دوست بودم از نوجوونی(از ۱۵سالگی تا۲۰) پس این نوع زندگی را توصیه میکنم.تاپیکام واسه یکی از دوستامه اگه امکانش هست گزارش بزنین پاک بشه خسته شدم از بس توضیح دادم.یه نصیحتی دارم خدمت مادرایی که دختر دارن سعی کنین تو این فضای الوده و مسموم که روابط پر خطر(دوست پسر و اینا مشکلی نداره ولی حالا دیگه نه چند تا دوس پسر و نمیدونم رفیق های پسر مختلف)طوری اموزش بدین که هم خودشون متعهد باشن هم مهمترین ملاکشون برای ایجاد تعهد باشه نه اینکه اون باحاله یا تیپش خوبه.همچنین به تمام کسایی که در روابطشون با پارتنرشون به مشکل خوردن یا سوالی دارن میتونم کمک کنم
زنده باد اشتباهات من...که بیپروا بهت گفتم دوستت دارم وُ تو رَم کردی... که خلافِ نظرِ خانواده رفتم دنبال علاقهم و بعد با مغز خوردم زمین وُ برگشتم وُ از صفر شروع کردم که شب امتحان نشستم فیلم دیدم و رفتم چرخیدم الکی وُ بعدش گند زدم. که بیحساب کتاب پولامو خرج کردم وُ خوردم به یه پیسیِ سنگین.که گفتم رفیقمه،از گوشت و پوست و خون گذاشتم براش اما همون آدم با پوستی که از من کَندن واسه خودش پیراهن دوخت...ببین هر طوری دلت میخواد قضاوتم کن. اما تو چه میدونی من اون لحظات چقدر زندگی کردم!زنده باد اشتباهات من. که توی تنهایی بغلشون میکنم. یه بغلِ محکم... اونا سهم منن از زندگی. من اون لحظات احساس زنده بودن داشتم. میفهمی؟؟؟؟؟؟