کم مونده بود دست روم بلند کنه دست به زن نداره سر یه موضوع که مربوط به کارش هست عصبی بود سر سفره صبحونه گیر داد به پنیر یه جوری داد زد سرم خدا ازش نگذره 🥺😢 رفتم آشپزخانه نشستم گریه میکردم نفسم بالا نمیومد داد میزد برام پنیر بیار ظرف پنیرو قبلش کوبید دیوار میگف چرا تو آب نمک نذاشتی سر همین فقط