دیگه حرص خوردن نداره یا صبرکنین یا برین باهاش صحبت کنین بیینیم چی میشه
منم ی سری اینجوری شدم گفت فرداتا غروب پولو میزنم شوهرم خیلی غر زد بهم
فردا غروب شد نزد دیگه پدرمنو دراورد بعد گفت یادم رفته بود سریع شب زد برامون
مردا همینن خودسون همهدکاری میکنن چیزی نیست خدا نکنه ما ی کاری کنیم ولکن نیستن دیگ