من ۸ ماه بچم به خاطر دکلمان از دست دادم میخاستم بپرسم کسی تا الان اینجوری بوده و چه کار کرده و دکترش چه ازمایشابب براش نوشته که بچه بعدیش سالم به دنیا اومده
دکلمان چیه؟
جفت از بچه جدا میشه میفتی سر خونریزی
@elina89 سلام میشه منو در مورد دکلمان راهنمایی کنی
سلام
دیدم تگ کردین اومدم
خیلی ناراحت شدم براتون تجربه تلخی رو پشت سر گذاشتی ایشالله خیلی زود صاحب یه بچه ناز و سالم بشین
من بعد اون اتفاق اوایل که خوب جلوگیری کردیم که نشه چون میترسم از اتفاق افتادن دوباره ش
بعد یه سال اقدام کردیم که نشد یه چند ماه هم گذشت بازم نشد رفتم دکتر..سونو و ازمایش از من و همسرم که موردی نبود بعد یه چند تا تقویتی داد و داروهای محرک که بازم نشد
دراوج ناامیدی ماهی که داروها رو قطع کردم حامله شدم
استراحت نسبی داشتم باوجود این سفر دو هفته ای هم ماه سوم رفتم
بعد هم سرکلاژ شدم وپسرم هم سالم بدنیا اومد
ولی اسپرین مصرف میکردم و شیاف از اخرای ماه شش هم دوفاستون و کلی تقویتی و ویتامین
تازه بعد اونم یه بارداری خدا خواسته بدون هیچ استراحتی در طول دوران بارداری داشتم که اونم سالم بدنیا اومد این دفعه با خواست خودم سرکلاژ نشدم
دوتا‌پسرام سه سال فاصله دارن
من بچه ۸ ماه بود خدا خواسته بود ولی من نمیخاستمش بعد از اون ماجرا عذاب وجدان گرفتم همش میگم من چرا ناشکری کردم
و تینکه حتما باید سرکلاژ بشین
من وقتی بچم بدنیا اومده بود مرده بدنیا اومد من سزارین شدم دور لبش سیاه بود داخل شکمم خفه شده بود
اصلا ازمایشی برای تشخیص علت ندادم
فقط دوران بارداری تحت نظر بودم
البته اینم بگم من چند روز قبل اون اتفاق یه مسائلی شده بود که احتمال از اون میدادن که جفت جداشد
یکی اینکه تو اسانسور بودم و از طبقه سه با سرعت رفت خورد پایین بعلت اضافه بار که دوتا زن بیشعور خدا نشناس،باعثش شدن یکی هم پیاده رفتن طولانی هر چنددوسطا استراحت هم کرده بودم
اره سرکلاژ و استراحت مطلق یا نسبی بر اساس تشخیص پزشک ضروریه
اصلا سخت نیست
من برا بارداری اخرم که خودم نخواستم سرکلاژ بشم علتش این بود یه بچه کوچیک داشتم و نمیتونستم ازش جدا بمونم میگفتم فقط یه شب اونم بخاطر زایمانم باشه و اینکه بعد سرکلاژ یکی دوهفته استراحت مطلق نیاز بود با شرایط خونه من جور نبود
من قرار بود بچم یک ماه دیگه بدنیا بیاد ولی افسردگی امانم بریده بود همون شب تو بیمارستان خواب دیدم یه دختر حدودا یازده ساله پشت به من وایساده با یه چادر سفید گل قرمز بالای یه کوه همه کوه هم پر درخت بود به من گفت مامان من تو و بابام شفاعت میکنم از اون روز هر شب لحظه به لحظه بیادشم چرا نا شکری کردم ولی روز قبلش خیلی پیاده رفتم عزیزم اگه تونستی در خواست دوستیم قبول کن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
