من دانشگاه رفتم درسم تموم شده ۲۳ سالمه دنبال کارم،
هنوز که هنوزه مامانم به بیرون رفتنم گیر میده نمیزاره یه بیرون برم ، به طرز لباس پوشیدنم گیر میده ، به طرز حرف زدنم گیر میده
باورتون نمیشه یه سری بهم میگفت حرف میزنی دستت تکون نده ، خب ادم داره صحبت میکنه گاهی دستش تکون میده زبان بدنه دیگه
کاش یه روزی مادر بشم واسه آرامش و استقلالی که هر روز من براش میجنگیدمو خودم فراهم کنم واسه بچم
اکثر مادرا همین هستن .
والدین کنترلگر، داستان تکراری خیلیا 💔
من ، نمیدونم چی بگم دلم خیلی شکسته
من توام یا تو منی🥲
من خودم ی مادرم ۲۶ سالمه یه شهر دورم از خانواده بازم نصیحت های مادرانه همیشه هست حتی پشت تلفن😂😂
به مادرت بگو به تو هیچ ربطی نداره
گاهی بعضی پدر مادر ها لایق احترام نیستن
از اینکه خودم نیستم حالم بده
۳۳ سالمه ده ساله ازدواج کردم نه تنها هنوزم بهم گیر میده که به شوهرم گیر میده که چرا به زنت گیر نمیدی
درسته بعضی اوقات تحمل این چیزا سخته ولی یادت باشه مادرته دوستت داره خب دوست داره دخترش همه چی تموم باشه کسی در موردش حرف بد نزنه
هروقت بهت توصیه ای کرد بوسش کن و بگو ممنون که اینقدر دوستم داری
اتفاقا گوش کنی حتی در ظاهر ولی بخاطر خدا .... مطمئن باش خیرشو میبینی
بزرگ که بشی یاد این روزا میفتی میگی کاش دستو پاشو اون موقع میبوسیدم
