نه نمیتونن کم کم میفهمه چه اشتباهی کردم بیشتر متلک یا بدیهایی به من کردن ومن سکوت کردم جاریم رو همشون یه دعوای بزرگ درست کرد با خواهرشوهر کوچیکه همسایه بودن بلایی سرش اورد که خواهرشوهرم فرار مرد از دستش محال یه روز بره خونه پدرشوهرم ناراحتشون نکنه بی احترامی نکنه برادرشوهرم خونش شهر دیگه هست فقط یکبار اینا رفتن سه تا دعوا درست کرد
مثلا جاری همه پولهای براذرشوهرم تو دستشه شوهرش اجازه هزارتومن خرج کردن نداره ولی
جاری از همین پول کل خانوادشو ساپورت میکنه کل لباسهای مادرش وپدرش و بیشتر لباسهای خواهر وخواهرزادش رو این میخره تازه این بدون سوغاتیهای خوراکیشه
بعد جالبه با تمام پررویی میاد این کارهاشو براش خانواده پدرشوهرم تعریف میکنه که حرصشون بده
ببین چند تا نکته رو میگم ببین میتونه باعث شه اینا همچین کنن..
تو سن کم ازدواج کردم اونا نه تو سن بالا ازدواج کردن و خواهر شوهرم اینا که ازدواج نکردن
سه تا بچه دارم لونا به سن من رسیدنی تازه عروس شدن
میفهمم ب اینا حسادت میکنن
خونه زندگیم شیکه
همه چی خریدم
همه چی شیک و پیک دارم
بعد 10سال زندگی دارم وسایلمو عوض میکنم
عزیزم این هیچ ربطی به خودت نداره فقط چون اونا جدیدا براشون تازگی دارن اولشه بهتر هرچی ارتباط کمتر حال خودت بهتر
بستگی داره هرادمی چیوامتیازببینه شایداینچیزابنظراوناامتیازباشه درضمن فک نکن بااون جاریت خوبن اون فقط ی وسیلس برای حرص داذن تپبعدم میره کنارپس حرص نخور.
رابطه ی شوهرت باهات خوبه؟بنظرم بیشتریه خواهرشوهرازاین میسوزه
اوایل ازدواج شوهرم خیلی بد رفتار بود
بعد چندین سال بهم کفت بابام یادم مبداده
منم به روشون اوردم که ..
شوهرم باهام خوبه
اخع خواهرش میگفت علی خیلی عوض شده اخلاقش خوب شده
شوهرم خیلی دوستم داره همیشه شیک و پیک هستم
تابتونه احترام نگه میداره
دیشب سر سفره من بین برادرشوهرم و شوهرم نشسته بودم
یعنی کنار شوهرم بودم جا بود که جاری بشینه پیش شوهرش
پدرشوهرم مدام میگفت فلانی بیا پیش شوهرت بیا پیش شوهرت نگا میکرد به من که من بین اون دوتا یودم/اندازه یه ادم جا بود بینمون/ توقع داشت من پاشم
ولی من کنار شوهرم نباشم عین خیالشون نیست
به فکر من نیستن همش اذیت میکنن
ولی اونا رو میبوسه ناز میکنه منو نمی‌خوان فک کنم...
کاش عروس اول نبودم
