سلام کم و بیش بعضیاتون میشناسین منو ، هیچوقت راجب زندگیم تاپیک نزدم چون تو واقعیت هم دردامو پنهون میکنم.
کودکی سختی داشتم ، وضعیت مالی ضعیف و اعتماد به نفس پایین که ناشی از خانواده بوده ، از همون کودکی مامانم باهام درد و دل میکرد به جای اینکه من باهاش درد و دل کنم . به گفته اطرافیان تو هر زمینه ای با استعداد هستم ، به خیلی چیزا علاقه داشتم ولی حمایت نشدم ، همه انرژیمو رو درس گذاشتم خیلی سختی کشیدم تو مدرسه همیشه اعتماد به نفسم پایین بود ولی با جون و دل درس میخوندم ، موقع ورود به دبیرستان نمونه دولتی قبول شدم (نمیدونستم تیزهوشان چیه و شرکت نکردم) . تو اینهمه سال حتی یبارم مامانم نیومد مدرسه کارناممو بگیره لااقل ، معدلم همیشه ۱۹ بود هیچوقت تشویقم نکرد همیشه احساس ناکافی بودن داشتم. از سال(۹۷) کنکور بدبختیاو فشارای مامانم شروع شد. امکاناتم صفر بود ، کتاب نداشتم ، معلم نداشتم سال اول ۱۱هزار شدم و افسردگیم استارت خورد تا الان .(سابقه خودکشی دارم به تازگی باز رفتم دکتر ولی مامانم نمیذاره درمان کنم)
یه چند باری کاربرا ریپلایم کردن و بهم گفتن عاقل و باسواد هستم ، چرا خدا منو با این طرز فکر آفرید ، اگه آفرید چرا تو این خانواده ؟!
کمکم کنین چیکار کنم ، سردرگمم ، برای اولین بار تو زندگیم احساس عجز میکنم.