بیاین از شیطنت های مدرسه بگیم تجدید خاطره شه
من خودم با دوستام یه گروه شش نفره بودیم زنگ بیکاری یا زنگ های تفریحمون همگی دقیق وسط حیاط مدرسه دایره ای میشستیم کف حیاط با مقنعه هامون جلو بینی هامونو میگرفتیم واقعا نمیدونم فازمون چی بود 🙄
یا اینکه مدرسه ساندویچ برای فروش میآورددوستا میرفتن با اینکه پول داشتن قرضی میگرفتن هرکدوم سه چهارتا میخریدن پر ساندویچ هام کلم سفید هم بود لامصب 😅 ولی من خودم اینکارو دوست نداشتم نصفه یه دونه رو هم به زور میخوردم چقدم دوستام بهم میخندیدن یادش بخیر چه دورانی داشتیم ولی واقعا چقد دبیرا ومعاونای اون زمان اذیتمون میکردن 😖
یاد خانم اجازه برم دفتر گچ بیارم بخییییر شمام بگین خاطراتمون تازه شه