من که تو زایمانم ده روز قبلش همه طلاهاموفروختم
یه دستبنددلم نیومد بفروشم شوهرمم دید اجرتش زیاده گفت حیفه از بابام قرض کنم سیصد تومن خونه خریده بودیم پول لازم داشتیم
شوهرم به پدرش گفت ابنودلمون نمیاد بفروشیم پدرش گفت چک بده پول بدم پول رو داد گفت اگه پول نداشتی دستبند رو بده به ما زنم و دخترا دوست دارن روز مرخص شدن از بیمارستان شوهرم رفت پول واریز کنه دید پدرش حساب رو خالی کرده
محبورشدم دستبند رو بفروشم به غریبه نه اینا
به جاش کل خونه رو زد به نامم
الان خونم خیلی گرونه مدیون بی شعوری خانواده همسرم هستم