2777
2789
اولین بار در مدرسه اومده بود دنبال نامزدش که دختر خاله اش بود همکلاس بودیم دختراگفتن بریم نامزد زینب ...

خب نامزدش چی می‌گفت این وسط؟

من خاطراتم با تورو هر شب مرور میکنم...                            میمیرم از دوریت ولی حفظِ غرور میکنم:)

یکی از بهترین لحظه های زندگی وقتیه ببینی اونیکه دوسش داری بهت خیره شده

آره اون لحظه رو یا هیچی عوض نمیکنی

ولی الان چهار ساله که اون چشمارو ندیدم

من خاطراتم با تورو هر شب مرور میکنم...                            میمیرم از دوریت ولی حفظِ غرور میکنم:)

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چرا ؟ اگه دوست داری تعریف کن

یه شهر دیگه زندگی میکنن چهار ساله که نیومده شهر ما خانواده اش اومدن اما خودش نتونسته بخاطر دانشگاش البته یه بار اومد اما از شانس بدم خانواده اش موندن خودش رفت و من دقیقا یکی دو روز بعدش رفتن خودش تونستم برم دیدنشون

البته اونم نمیدونه که دوستش دارم



من خاطراتم با تورو هر شب مرور میکنم...                            میمیرم از دوریت ولی حفظِ غرور میکنم:)

بهش بگو دوسش داری 

هیچی ازش ندارم نه شماره ای نه آیدی چیزی 

کاش این تابستون بشه بریم شهرشون

من خاطراتم با تورو هر شب مرور میکنم...                            میمیرم از دوریت ولی حفظِ غرور میکنم:)

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز