میگم این دنیا خودش به اندازه کافی دغدغه داره خودش کلی سختی داره تا گلیمتو از اب بکشی بیرون اونوقت من به جای جنگ برای موفق شدن مجبورم با پدر و مادرم بجنگم فکر کن وضعمون به شدت خراب خونواده از هم پاشیده ولی بازم پدر و مادرم به جای اینکه فکر درست کردن زندگیشون باشن فقط فکر ریاست و جنگ اعصاب راه انداختن با منن.۳۲ سالمه خرج خونه رو میدم ولی عین بچه ها به رفت و امدم گیر میدن به پوششم گیر میدن به غذا خوردنم به خوابیدنم بیدار شدنم به خواستگار داشتنم به خواستگار نداشتنم به اینکه چرا به روی فلان کس خندیدم به همه چیم تو دلم میگم کاش به جای جنگیدن با من ادم میشدین دغدغتون درست کردن زندگیتون میشد که مسخره عام و خاص شدیم از فقرو ...