بی سرو سامان شدنم راببین
بی تو فرو ریخته ام در خودم
لحظه ویران شدنم راببین
کوچه پراز رد قدم های توست
پشت همین پنجره میخوانمت
پس تو کجایی که نمی بینمت
پس تو کجایی که نمیدانمت
بی تو پر از داغ پریشانیم
مهر جنون خورده به پیشانیم
پس تو کجایی که نمی بینیم
پس تو کجایی که نمی دانیم
این منم این ساکت بی هم صدا
این منم این خسته بی همسفر
حسرت افتاده ترین سایه ام
غربت آواره ترین رهگذر
آقاجانم خسته شدم از بی کسی به دادم برس