سلام بچه ها من یه سوال دارم من یه خواستگار خیلی خوب داشتم رفت آمدم مون قوی بود بعد خودم میفهمیدم خواهرم حسادت داره روی این خواستگار مثلا به شوهرش سرکوفت میزد که مثلا چراغ ماشینش پول ماشین تو است اینا تا اینکه ما بیرون بودیم زنگ زنگ که خواهرم شوهرش مادرم بچه اش پارک بودن زنگ زدن که من و خواستگار که بیرون بودیم بریم پیششون و ما رفتیم محل که نداد شوهر خواهر و خواهرم هم ای بعد من خواهرم مادرم رفتیم دستشویی بعد دامادمون با خواستگار تنها شدن بعد سر موضوعاتی خواستگار چند هفته بعد بهم گفت تو بگو نمیخوام که من جلوی داداشت بابام اینا اذیت نشم یعنی تو من نمیخوای منم متاسفانه اون موقع عقل نداشتم که بگم اوکی گفتم نه من نمیگم بعد خودش زدش بهم ادامه ارتباط را ولی بعد بهم گفت به قول دامادتون گفت دختر هاش خوب نیستن یعنی من و خواهرم دخترهای خوبی نیستیم از یه طرف خدای دامادمون از خواهرم بهتر صادق تر از یه طرف میگم یعنی گفته نمیدونم برام مهم نیست که ازدواج نشد بعد فکر کردم دیدم پشت سرم حرف زده بود که دختره صورتش چاله چوله داره اینا الان برام سوال آیا واقعا دامادمون حرفی پشت سر من زده که این ازدواج بهم بزنه یا طرف از خودش در اورده چون یکم عقدی بود انگار مثلا به مانتو من یه بار گفت مثل لباس مادر بزرگ هاس حالا میگم اگر داماد حرفی در مورد من زده به خدا میسپارمش اگر نظر چیزی دارید بهم بگید ممنون
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
خیلی بدتایپ کردی ولی فکر کنم متوجه شدم. خب اگه بخاطر حرف بقیه رفته که چه بهتر اول کاری رفت اگه هم از دامادتون ناراحتی کم کم فراموش کن چون فقط خودت اذیت میشی...اگه هم خودش رفته که خلایق هر چه لایق.