منم خیلی استرس داشتم جوری ك پیش خودم میگفتم یعنی از پس شوهر و نیازاش برمیام؟
از پس زندگی مشترک برمیام؟
دوسش دارم واقعا؟ یا فقط عادته؟
اونم دوسم داره؟
نکنه بعد که عقد کردم پشیمون شم؟
به همههههههه ی اینا فکرمیکردم حتی وقتی خطبه رو خوندن و رفتم خونه بازم یه حالتی بودم که دلم میخواست تو خونه بابام نشسته بودم راحت و بی دردسر
اما خب الان هفت ساله از زندگی مشترکم داره میگذره یه دختر هم دارم و زندگیمو دوست دارم. اگه با همین تجربه برگردم عقب بازم همین آدمو انتخاب میکنم.