2777
2789
عنوان

عجیب ترین درخواست همسایتون چی بوده

| مشاهده متن کامل بحث + 4523 بازدید | 137 پست
چرا انقدر سمی

بعدش درمیزنه نمیزاره شوهرم لباس بپوشه در نزده میپره وسط خونه میگ اینم عین پسرمه چندش

راضی نمیش کسی بره خونش ولی خودش صبح تاشب اینوروانور ولو هست ادعای خوبی میکنه فکر میکنه مریم مقدسه پسرهاشم حضرت یوسف

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

یه همسایه داریم میگه برای پسرم غذا بزار چون دست پخت منو نمیخوره ماکارونی  حلیم  سوپ در ...

من جای تو بودم خونم رو عوض میکردم خیلی همچین ادم هایی کثیف هستن خونه خراب کن به شوهرت چشم داره تا زمانی که تو به خونت راه میدی مادرش رو اونا فکر شون تو زندگی تو هست و خراب میکنن 

مگ چیکارمیکنید

والا کار خاصی نمیکنم 

الان هفت ساله تو این ساختمونم

اوایل زباله هام میزاشتم تو خیابان گربه پاره میکرد 

شاکی میشد

بعد گذاشتم یک گوشه از حیاط شاکی شد گربه میومد پاره میکرد

بعد دیگه سر تایم میزاشتم بیرون

الان دیگه هر وقت زباله های همسایه ها رو هم میبینه پاره شده گردن من میندازه 

مثلا سفر بودیم 

پیام میداد برای اشغال ها که شما اشغال هاتون اینجوری در حالی که ساختمان دوربین داره

یا میگفت پسرت لیوان ابمیوه اش انداخته حیاط 

....

در حالی که اینطور نبوده

یه دختر مجرد متولد ۷۲ داره ک مدام با تاپ و شلوارک و بدون روسری دم در خونه ماست و میگه میشه بیام خونت ...

یعنی خودش دعوت میکنه ؟دو سه بار بگو نه داریم میریم بیرون یا مهمون داریم و ....چقد ملت پررو شدن داره شاخ رو سرم در میاد

تو تنها آرزوی منی                                                           خدایا شکرت که بهم انگیزه دادی ، خدایا شکرت که قراره یه کار عالی داشته باشم ، خدایا شکرت که مارو بهم میرسونی 

منم ازین همسایه ها داشتم و متنفرم از همسایه فضول ولی ب این فکر کنید مقام همسایه انقدر بالاست و خداانقدر بهش تاکید داشته ک پیامبر فکر میکرده هدا براش ارث تعیین میکنه و جالب اینجاست ک چهل خونهدسمت چپ و راست همسایهدحساب میشن

ی صلوات بفرس...خدابهت لبخند زد....

ی بار تو یک ساختمون بودیم که طبقه بالایی دوتا دختر داشت 14 سال اینا یکیش کوچیکتر بود اینا مامان باباشون کارمند بودن نصف روز خونه نبودن.. یکسره این دوتا تو خونه و راه پله ها و اسانسور همه جا مث روح در گردش بودن... یکسره فس فس میخندیدن و تو اسانسور میرفتن طبقه های بالا باز میرفتن پارکینگ.. بعد جالبه هیشکی هم چیزی نمیگف ب اینا.. دیگ شوهرم قاطی کرد یکی دوبار گف انقد تو ساختمون نچرخین گوش ندادن ی بارم ب مامان باباشون گف.. بعد یچندروزی خبری نبود فک کردیم دیگ ادم شدن... 

ک یه شب از بیرون اومدیم دیدیم کلی اشغال کثیف و خیس ک گندآبش تا پله ها اومده بود ریختن درست جلو پا دریمون... نمیشد بگیم کار اوناس.. باز همین تکرار شد تا چند بار.. من که فقط گریه میکردم و تمیز میکردم... دیگ شوهرم یه سرصدایی راه انداخت تو ساختمون ک قشنگ همه ریختن بیرون... ولی هیشکی زیر بار نرف.... بخدا بدترین خاطره رو تو اون خونه ساختن برامون

🚶‍♀️     🕳️   🕳️🕳️
من جای تو بودم خونم رو عوض میکردم خیلی همچین ادم هایی کثیف هستن خونه خراب کن به شوهرت چشم داره تا زم ...


چتد روز پیش اومده بود خونمون یه دویست هزار پول تودستش بود که دیدم گوشه آستینش جاساز کردوشروع کرد بایکی از دوستاش باتلفن حرف زدن همینجوری هم گذاشت رفت خونه اشون بعد

فرداش من داشتم با تلفن حرف میزدم درخونه اورو زد بدون که به من بگه شروع کرد پشت فرش ومبل گشتن که پولم نیست

اصلاشک شدم بعد به بچه هام گفت ببین کجا میرن تو اتاق دارن چیکار میکنن منظورش این بود که لابد اونا برداشتن ببین قایم نکنن

انقد ناراحت شدم فرداش بهش گفتم گفت سادگی کردم منظور ندارم توروازدختربیشتر دوست دارم

بعدامروز اومده زرشک میخواس دادمش انگار نه انگار 

یه نوه هم از اون دخترش داره پدرمونو دراوده بس که خبیث وحسوده پدردوچرخه وماشینمون رو دراورده 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792