چتد روز پیش اومده بود خونمون یه دویست هزار پول تودستش بود که دیدم گوشه آستینش جاساز کردوشروع کرد بایکی از دوستاش باتلفن حرف زدن همینجوری هم گذاشت رفت خونه اشون بعد
فرداش من داشتم با تلفن حرف میزدم درخونه اورو زد بدون که به من بگه شروع کرد پشت فرش ومبل گشتن که پولم نیست
اصلاشک شدم بعد به بچه هام گفت ببین کجا میرن تو اتاق دارن چیکار میکنن منظورش این بود که لابد اونا برداشتن ببین قایم نکنن
انقد ناراحت شدم فرداش بهش گفتم گفت سادگی کردم منظور ندارم توروازدختربیشتر دوست دارم
بعدامروز اومده زرشک میخواس دادمش انگار نه انگار
یه نوه هم از اون دخترش داره پدرمونو دراوده بس که خبیث وحسوده پدردوچرخه وماشینمون رو دراورده