عجیب ترین درخواست همسایتون چی بوده

😯😯😯😯😯

یه دختر مجرد متولد ۷۲ داره ک مدام با تاپ و شلوارک و بدون روسری دم در خونه ماست و میگه میشه بیام خونتون ؟ و شام و ناهار و ... نمیره خونشون .. البته ک  مدامم همسایه ها باهاشون درگیرن و ماهم قطع ارتباط کردیم .. 

چه پررو

کلا همسایه ها کاری به هم نداریم در حد سلام و اینا

فقط منو همسرم دور کاریم و توو خونه کار میکنیم و خونه ایم همیشه

هر کارگرو فلانی میخواد بیاد زنگ واحد مارو میزنه که در لابی رو براش باز کنیم

شانس مایه😂 

ما هم سلام میکردیم بعد مث دور از جون گاو با سر جواب سلام میدادن یا اگه ادمو میدیدن سرشونو مینداختن پایین مخصوصا طبقه پایینیمون باز بالاییا بهترن

من بودم میگفتم پنجی رو بده بهت پنجاهی بدم می‌گرفتم پولمو می‌رفت 

یه جا پارک داریم بیرون خونه دم درمون. اون برا کل ساختمونه. هرباری که ما عجله داشتیم اونجا موقتی پارک میکردیم این وقت و بی وقت در خونمون رو از جا می‌کند که بیاید بردارید ما بذاریم. بهمون گفت ببر سر کوچه پارک کن! 

جالب اینه اونا مستاجر پدرشوهرم اینان انقدر پررورن. 

هیچی دیگه ما هم از خواب بیدار می‌شدیم میرفتیم ماشینو جا به جا میکردیم.

یه بارم در زد یه عالمه کیک بسته بندی آورد برامون. بعد دیدم تاریخ انقضاش مال همون روز بود گذشته بود!! 

بله درکمال پر رویی گفت وای بچم کوبیده دوس داشت 😊

یهدهمسایه داشتیم دخترش جداشده بود شوهرم شبا شیفت بود کلا خونمون بود دیگه شوهرمم میومد میموند شام ناهار اخرشم میگف ت خیلی شانس داری خداکنه بفهمی یروزی من چی کشیدم یروز گف دخترتو بده ببرم خونمون ندادم بعد مادرش گف ما دستمون بینمکه میخاس دعوا بگیره منم درو بستم همه چی از خونه ما میبردن همشم خونمون بود به شوهرمم نخ میداد 

دوستان تاپیک باحالیه لایکم کنید بیام بخونم

همسایمون 12 شب اومد گف یه سوسک دیدیم تو خونه شوهرمم رف که بکشه.. اومد گف شوهرش خواب بود گفتن خیلی عصبی میشه از خواب بیدارش کنیم اونم واسه سوسک کشتن😐

نمیدونم ولی خب اگه ساختمون باشه اولین جای که به ذهنش میرسه همسایس یکی بگیره تا بتونه بره بخره

یه همسایه داریم هر وقت مادرمو میبینه مادرم سلامش می‌کرد بعد اینم هی روشو از مادرم بر میگردونه من خیلی ناراحت شدم رسما دل مامانمو شکست

یه همسایه داشتیم مدام مواد غذایی و لوازم برقی از بقیه قرض می‌گرفت مثلا جاروبرقی می‌گرفت می‌برد خونشو جارو می‌کرد میورد تا حتی چرخ گوشت و آبمیوه گیری 

یسری از یکی از همسایه ها میز بزرگ وسط مبلاشو قرض کرده بود نگو رفته بود زمستونی کرسی کرده بود میز شیشه ای رو بعدم میزه شکسته بود پایه ها میره رو گذاشته بود تو حیاط 😂بدون اینکه به صاحبش بگه یه روز شوهر همسایه به زنش میگه میزو کی شکستی که پایه هاش تو حیاطه اونجوری می‌فهمن میزشونو شکسته 😂😂