هرچیزی هم ببره نمیاره،چه مواد غذایی چه ظرف
باردار بود اومد جلو درمون گفت من سنگین شدم برو واسم سوتین بخر😐یا همش زنگ میزد بهم میگفت خونه ای بیام پیشت...منم میپیچوندمش همش ،انگار دوست داشت بیاد خونمونو ببینه...
بعد چند روز اومد گفت سرویس بهداشتی مون تو حیاط پشتیه من نمیتونم برم میشه از سرویستون استفاده کنم؟😂
خیلییی فضول بود خیلییی
قبلاً که اجاره نشین بودیم یه صاحبخونه داشتیم ساعت ۱ نصف شب که ما خواب بودیم پسرشو با یه پیاله میفرستاد دم درمون میگفت نمک بده 😐
یه بارم رو بالشتی هاشو فرستاده بود بندازیم تو ماشین لباسشویی 😰
من نمیفهمم بعضیا کثیفی تمیزی حالیشون نیس؟
حالا یه بارم گفت جاروبرقی بدید مال ما خرابه مامانم فرداش به بابام گفت دنبال خونه باش
تازه اومده بودیم تو این ساختمون یک هفته بود تقریبا زنگ زد ازمون پول قرض گرفت تازه اصلا قیافه بابای خانواده رو ندیده بودیم فقط با پسرشون برخورد داشتیم،زنگ زد گفت فلان همسایم اومدم جهت آشنایی دارید یه ۵۰۰ دستی قرض بدید🥴🥴
ما یه بار همسایه خودم ازم قرص ال دی خواست
یه بارم چوب دارچین،اهان سرنگ هم بود
همسایه مادرم
گوجه،زود پز
حتی یبار نوشو بزور آورد سپرد دست مادرم
چون خودش دوتا عروساش کارداشتن
حالا جالب جلو دست ماهم لوبیا سبز بودخرد میکردیم
هرچی مادرم گفت ببین خودمونم کار داریم
اما باز بچه رو گذاشت ورفت
یه بار دیگم یه همسایه هامون اومد در خونمون گفت بیا با دختر ۲سالم بازی کن من میخام برم مراسم عزا😐
ما سرکوچمون هایپر مارکت هستش بعد شوهرم اونجا حساب دفتری باز کرده ماه تاماه تسویه میکنه یه همسایه داریم که خبر داشت ما اونجا حساب داریم
یه روز صبح به من گفت میای بریم مغازه گفتم چرا گفت یخورده خرید دارم میخوام رو حساب شما بردارم یه گونی برنج وگوشت وچند تا خرت وپرت 😶😶
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
29 ثانیه پیش
36 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
