دیروز خیلی از پست شوهرم عصبانی بودم ما عقدیم هنوز هی بهونه گرفتم قهر کردم دلم میخاست بیاد نازمو بکشه باش لج کردم تا کمکم عصبیش کردم تیر خلاصم وقتی زدم که گفت نشین پشت ماشین ترمزم تموم شده نشستم کوبیده شد ماشین به دیوارو چراغاش خورد شد دیگ قاطی کرد داد زد سرم و بعدش برای اولین بار بعد این همه سال زنگ زد مامانم گفت بخدا ن..(اسمم) اشکمو درورده من بجز اون کسیو ندارم نه مامان پشتمه نه بابا امیدم به اینه همش میره رومخم عصبیم میکنه و افتاد گریه که من از بچگیم کار کردم براش خونه بخرم ماشین بخرم راحت بتونم باش ازدواج کنم چرا اینجور میکنه و ماشینو از لجم برداشت ترمزش نگرفت کوبید بخدا بحث پولش نیست فدا سرت چرا لج میکنه کلی ازین حرفا بعد اون با من سروسنگین شد هرچی معذرت خاستم گوش نکرد محلم نذاشت بغلم نمیکنه دستشو میگیرم میکشه حرف میخام بزنم خودشو میزنه به خاب میخادم بره ماشینو بفروشه از صبم رفت سرکار زنگش میزنم جواب نمیده چکار کنم🥺
هیچی دقیقاً کار منو کردی کاری رو که میتونستم با یکم زبون ریختن شوهرم انجام بده برام انقد لج کردم و بحث کردم که الان باهام قهره و نمیذاره حتی دستشو بگیرم