دوبار عروسیمون عقب افتاده سری پیش عمو شوهرم فوت شد اینبارم
قرار بود دهم اردیبهشت عروسیم باشه همه چیز آماده بود که دایی پدرم فوت کرد نگین نسبت دوره بابام با داییش اینا صمیمی بودن و نتونست بگه اجازه بدید عروسی دخترمو بگیریم اگر هم میگرفتیم فامیل هامون نمیومدن
شوهرم الان میگه من نمیتونم صبر کنم یا بیا عروسی بگیریم فقط خودت و خودم و فامیلای ما منم گفتم شبیه چی بشه نمیگن پدر عروس کو مادر کو دختره بی خانوادست!؟
حالا میگه من نمیتونم دوباره وایسم بیا بدون عروسی بریم خونمون میریم ماه عسل میریم آرایشگاه آتلیه عکس میگیریم فکرم نکن بخاطر پولش میگم من تا حالا پول دوتا عروسی خرج کردم فقط میخوام بریم سره خونه زندگیمون
خانما موندم چکار کنم بنظرتون برم؟😔