2777
2789
عنوان

خانماى باردار يا كسانيكه بارداري رو تجربه كردن بياين 🥺

| مشاهده متن کامل بحث + 436 بازدید | 80 پست

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من پنج ماهه هستم همش خونم دقیقا حوصلم سر رفته بیرون هم میرم زیاد نمیتونم راه برم خسته میشم و تو ابن مدت سیزده تا سرم زدم خیلی سخت گذشت نمیدونم دیگه به امید خدا طی می کنم قبلا باشگاه و استخر میرفتم الان هیچی نمیشه مثلا امروز خواستم برم آرایشگاه اصلا حوصلم نیومد دیشب استرس داشتم و کلا جز دو تا مهمونی دیگه جایی نمی‌رم با دکتر زنان همین 

مام همینجوری گذروندیم.  من تقریبا ۱۷ تا ۲۰ روز دیگه زایمان میکنم، این مقدار هم از سرم نمیره.&nb ...

ایشالله با سلامتی عزیزم ،خوش به حالت من تازه ۲۳ هفته ام 😭

 برای سلامتی تو دلیم یه صلوات میفرستی 🙏👼خدا جونم پسر کوچولومو صحیح و سالم برسون بغل من و باباییش و آبجیش 💖چشمام فقط خیره به دستای توهست مهربون پروردگارم ،کمکم کن ♥️پسر کوچولوی من ۲۸ مرداد به دنیا اومد و زندگیم رو رنگی رنگی کرد ،امروز ۲۸ شهریور پسرم یه ماهشه 😍😊تو که لبخند میزنی منو از نو میسازی پسرم ،تو رو اینقدر دوست دارم که نمیتونم با کلمات بیان کنم ،الان وارد یه تاپیک شدم که عنوانش این بود(مادر بودن چجور حسیه ؟؟)منم اومدم نظر بدم که دیدم با هیچ کلمه ای نمیتونم بیانش کنم ،نمیتونم بگم یه بچه وقتی وارد زندگیت میشه زندگیت چقدرررررر متحول میشه خداااا یااااا این حس خوب رو برای همه ارزو میکنم ،شکرت یا رب که منو لایق مادر شدن دونستی 🙃😍😍😍پسر کوچولوی من امروز ۶ ماهه شده و دیگه واسه خودش مردی شده ،بمونی برام عزیز مادر 😘تو و خواهرت دنیای من شدین ،باورم نمیشه ،من ،همون دختر شوخ و شیطونی که سر و تهشو میزدی ازش جوک و لطیفه و خنده میبارید حالا ۱۴ ساله که یه مادر نگران هستم ،اره من نگران فرزندانم میشم ،این خلصت و ویژگی مادرهاست ،الهی که ابجیت مامان بشه و تو بابا بشی و منم زنده باشم و اون روزها رو ببینم ،با موهای سفید و یه عصا تو دستم واسه بچه هاتون داستان تعریف کنم 😂

من که سر بچه اولم سه ماه اول یه کم سختم بود ولی بقیش خیلی بهم خوش گذشت

من خونه رو خیلی دوست دارم بیشتر تو خونه میگذشت

ورزش وپیاده روی هم میرفتم و کلا خیلی فعال بودم با بارداریمم خیلی حال میکردم دوست نداشتم تموم بشه

ولی سر دومی درد لگن دارم چند ماهه

اصلا رو به راه نبودم

کارای خونمم اونجوری که دلم میخواد نمیتونم انجام بدم 😢

چند ماه پیشهم اثاث کشی داشتم خیلی بهم فشار اومد

واسه منکه افتضاح بود شهر غریبم استراحت اجباری بودم شیش ماهه تموم تو چار دیواری حبس بودم خیلی سخت بود. با گوشی زندگی میکردم دیگ. الانم زایمان کردم زیاد تفاوتی نکرده😞

تواگر دغدغه‌ات مردم شام و یمن است/من دلم پیش غریبی‌ست که نامش وطن است🥀🤡مـــــردیم از خوشـــــــی🤡

مال من ناخواستە بود و پراسترس پنجا پنجام 

من با کار خونە و آشپزی خیاطی خودم مرتب کردن خونە

روزا راحتم ولی شبا حس خفگی دارم یا وقتی میخوابم انگار دارم خفەمیشم

از قبل تنبل تر شدم قبلا خیلی خوب بودم

تصمیم دارم برم پیادەروی 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز