سلام ماجراش خیلی مفصله اینجا میگم شاید راه حلی روشی برام داشته باشین.. تابستونا تو فصل میوه ها میرن خونه باغشون من دوتا تابستون ک عقد بودم ب دلایلی کنارشون بودم از سر اجبار شوهرم اونجا کار داره و نمیذاره نباشم مثلا برم خونه بابام بمونم میگه باید کنار خودم باشی سال اول تجربه نداشتم فک میکردم ادمه قدر میدونه خیلی بهش کمک میکردم.. تابستون دوم دیگ روش باز شده بود هر کدوم از پسر و عروس هاش اخر هفته می اومدن انگار من کلفتم همش میگفت اینو بیار اونو بیار مثلا برادرشوهرم گشنه بود ب جای اینک ب زنش بگه ب من میگه برو املت درست کن فلانی ها بخورن میخوان برن 😐 حالا زنش هم کنار من وایستاده بود... این یه نمونه شه حتی خورده فرمایشاتش و ب من میگه اما ب دخترش نمیگه... این تابستون دوم خیلی بهم سخت گذشت حالا رسیده تابستون سوم یه هفته قبل روز جمعه مادرشوهر با پسر و عروسش رفت این عروس جدیده ک دیگ کلا عشقشه .. منو شوهرم عصر رفتیم نیم ساعت نبود رسیده بودیم چای درست کرده بود گفت ساناز ( اون عروسش) چایی هارو بیار بخوریم بریم میخواستن برگردن.. بعد یهو گف ع میگم ساناز 😐 رو کرد سمت من گفت چایی هارو بیار😐😐😐 یعنی انگار ب اون بی احترامی کرده سریع درستش کرد ب من گفت... خیلی از این مدل رفتارا دیدم خیلی داغونم.. امسال ان شالله اخرین سالیه قرارخ تابستون کنارشون باشم نمیدونم چجوری تحملش کنم شوهرمم هرچی بگم توجیه میکنه خیلی طرف مادرشه یه وقتام میفهمه حق با منه اما چاره ای نداره جز توجیه .. چجوری رفتار کنم؟؟
مغزم سوت کشید چقد نفهمه تو رو خدا ایندفعه برخورد کن یعنی چی
تیکر به وقت سه سالگی دلبندم .......خدایا کمکم کن هیچکسی جز خودت ندارم دوستای مهربونم اگه خواستید برام صلوات بفرستید انشالله همهگی حاجت روا بشید یاحسین جانم یا حضرت محمد دامن منتظرها با اولاد صالح سبز باشه یاحسین جانم درگیر عدد شش شدم اقاجان ای به قربان شش ماه زهرا من به قربان شش ماهت حسین جانم کشتی نجات ممنونم من و به الله وصل کردی اقاجان (نی نی من داره لود میشه � اینقد درصد دیگه مونده 🤭🤗😍❤💋💋💋 یه صلوات واسش میفرستی ) خدایا شکرت نینی منم دنیا اومد ..بعد از تحمل روزهای سخت از دست دادن جنین شش ماهه ام خداوند مهربان این دخترمو از گلهای بهشتی به اغوشم رسوند دوستای خوبم التماس دعا دارم از همه تون ❤😍❤❤ . تیکر به وقت یک سالگی به زودی دخترم یکسالش تمام میشه روزهای سختی را گذروندم روزهای پرازاسترس و الرژی دخترم اما گذشت اللن دخترقشنگم روبروم خوابیده و هفته دیگه تولدشه من واقعا هنوزم باورندارم که این گل زیبا مال منه با تمام وجودم دوستش دارم بندبند دلم به خنده علیه اون وصله و نگاهش که دوتا تیلع مشکیه تو صورت سفیدش برق میزنه دخترزیبای من تولدت مبارک مامانی حتی اگه بمیرم رویای داشتن تو قشنگترین خاطره در اعماق قلب منه ممنون خداوند قادرو مهربان هستم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
محبت زیادی کردی انجام ندی کم کم خودش درست میشه مادرشوهر منم همین بود انقدی واسش کار کرده بودم دیگه انگار کارگر ساعتی میگرفت من رفتنی الان انجام نمیدم میشنم خودش میاره جمع میکنه
روشنفکر بازیاتونو برای خودتون نگهدارید روشنفکری ب توهین نیست جامعه کشش داشتن این همه روشن فکرو نداره
||رُک هستم|| از درآوردن ادای آدمای باشخصیت متنفرم خودت باش هرچی که هستی.|یک انسانم با اعتمادبه نفس و عزت نفس بسیار بالا. اگر کامنت شما بی جواب موند حتما لایق پاسخ نبودی♥️پروفایلم خودم نیستم دوستان میگن شبیهشم گذاشتممتولد 79 نیستم چون تایید نمیشد مجبور شدم بزنم 79،مورد دیگه ای خاطرم نیست اگر یادم اومد اضافه میکنم.