لطفاً تاپیک قبل رو بخونید. و خواهش دارم ازتون نگید دروغه چرا باید داستان سرهم کنم فقط ازتون مشاوره می خوام.
دیروز عصر همسرم از سرکار برگشت و بعد از تعریف کردن ماجرا یکراست به خونه پدر شوهرم رفتیم (به ناچار مجبور شدم دخترمو خونه ی خواهرشوهرم ببرم ) اونجا همسرم عصبانی شد و شروع به داد و بیداد کرد که چرا به زن مپ توهین کردی دلت خوشه چندسال واسم مادری کردی؟ بجاش رو ثروت پدرم نشستی و همه چی رو از منو فلانی (خواهرشوهرم) دریغ کردی واسه پسر خودت مادرشوهرم گفت زن تو عرضه زندگی کردن نداره و این اموال واسش زیادی من خیرت رو می خوام جای مادر نداشته ات شوهرم گفت من زنم رو دوست دارم به تو ربطی نداره اونم گفت پس گ و ه می خوری پات رو می زاری تو خونه من منم عصبی شدم و گفتم حرف دهنت رو بفهم من اونقدری داشتم که مثل تو به خاطر پول زن شوهرم نشدم و خواستم برم که خواهرشوهرم که قضیه رو از زبون دخترم شنیده بود اومد و گفت ناراحت نکن خودتو ولی من اینقدر عصبی بودم که از خونه خارج شدم و بعد هم همسر دخترم اومدن شوهرم از صبح رفته سرکار ومن فقط به حرفاش فکر کی کنم و اشک می ریزم الان زنگ زده من جوابشو ندادم نوشته:
حق نداری پاتو بزاری خونه من بر گورتو گم ایشالله یک روز خوش نبینی
زنیکه ی نحس تو نحسی داشتی ایشالله دامن خودت و بچت رو بگیره
بنظرتون بلاک کنم یا جواب بدم؟ چی بهش بگم؟
به شوهرم نگفتم به اندازه کافی اعصابش خورد هست