2777
2789


یه بابای افتضاح داره بدووون کمترین چیزی یا کمترین امکانات پزشکی دانشگاه تهران قبول شده اونم طی دوسال 




باباش باهاش خیلی لجه و بی شخصیت نمیزاره بره میگه اگه میخوای بری برو ولی نه من دیگه اون جس تومن پول و خونه هم دیگه نمیخواد بیای پاتو بزاری خونه تیکه تیکه ات میکنم 






الان خدارو شکر رفته خوابگاه ولی متاسفانه تابستون بره کجا عید بره کجا، که خوابگاه تعطیله



نمیدونم‌ چکار می کنه و چطور میگذرونه ولی دیگه برنگشت



از این موردا اطرافتون داشتین؟

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

پانسیون‌ها میتونه بره

و گاهی دانشجوها با هم خونه میگیرن خوابگاه نمونن

ولی پول میخواد دیگه احتمالا میره سرکار دیگه

اعتقادات من خلاف چیزیه که فکر می‌کنی اکثر جامعه قبولش دارن اینکه تو این جامعه زندگی می‌کنم به این معنا نیست که تفکرات غالب بهش تفکرات منم باشه _________ درخواست دوستی نمیپذیرم

من 2 ساله وکیلم بابام خبر نداره🤣🤣

مَرا هزار امید هست و هیچکدومِش ديگه تو نیستی😎                                                                                   دید هرکسی به دنیا متفاوته و همین تفاوت دیدگاه ها زندگی و صحبت ها رو جذاب میکنه، پس نگاه هیچکس به زندگی غلط نیست، چون ما هنوز از خیلی اتفاقایی که تو این دنیا رخ میده خبر نداریم😉😊

آره یه دختری بود خیلی خود ساخته یعنی ۲۵ سال پیش تازه کامپیوتر اومده بود رفته بود یاد گرفته بود خیاطی بلد بود کار می‌کرد پول در می آورد. دو تا خواهربودن و مادرشون . پدره هم ول کرده بود رفته بود بعد میومد در خونه آبروریزی راه مینداخت میگفت دختر من جند.   ه است . 

دختر بزرگه کار کرد پشت خواهر کوچیکتر رو هم گرفت کوچیکه نقاش شد تا یه مدت پنهانی و ناشناس نقاشی‌اش رو میخرید که تشویق بشه الان دختره خیلی موفق شده.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز