2777
2789
عنوان

پشیمون از بچه دار شدن

| مشاهده متن کامل بحث + 4333 بازدید | 114 پست

گلم واقع بین باش 

بدون بچه هم ارامش و اسایش نبود توی زندگیت 

اونجوری هم اطرافیان مدام ازت توقع داشتن توکه بچه نداری هی بری بهشون کمک کنی، تو رو از نظم و روتین زندگیت خارج میکردن، یا پشت سرت حرف میزدن که خونه گرفته خوابیده 

منم سر بچه خیلی اذیت شدم 

ولی وقتی مقایسه میکنم میبینم بچه چقدر زبر و زرنگم کرده، ازدمادر بودنم خوشحال میشم 

از وقتی دنیا اومد دلم خواست ادم بهتری باشم و واقعا هم تغییر کردم 

بچتو به نیت امام زماندبزرگ. کن، سختی هاش برات تبدیل به لذت میشه

❤️ اگر میخوای خودتو بشناسی به خوبی نگاه کن که عاشق چه کسانی هستی و از چه کسانی متنفری، هر ادمی کپی کوچکی از معشوقه هاش میشه ❤️.تمام زندگیم این بود = محبت حضرت علی (ع)❤️زندگی خوب رو سلمان داشت که همه چی رو رها کرد و رفت به دامن علی پناهنده شد، زندگی خوب رو "جُوون" داشت، برده ی سیاهی که احتمالا باورش نمیشد "امیری حسین و نعم الامیر"  ی که با شوق فریاد زد تا ابد با اشک و سوز تکرار بشه، زندگی خوب رو "بشر بن حارث" داشت که گذر امام کاظم(ع) به دم خونه اش خورد و از مجلس رقص و شراب، به مقامات عالی رسید، زندگی خوب رو اون شاهزاده ی رومی داشت که به شیرینی عشقی که تو قلبش حس کرد، ناشناس بین برده ها و کنیز ها رفت و توی شرایط سخت زندگی کرد ....توی این دنیا زندگی خوب فقط برای کسایی بود که طالعشون به امامشون گره خورده بود  ❤️یا مبدل السیئات بالحسنات... طالع من رو هم به امام زمانم گره بزن ❤️

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

دلم برای پسرت سوخت ،مادر شدن ،مسئولیت داره ،از خود گذشتگی میخواد،کسیکه مادر میشه اولین اولویت فرزندش ...

درسته اما این حس چنان ریشه داره تو وجودم که نمیتونم از پسش بر بیام خودمم دلم به حال پسرم میسوزه من لیاقتشو ندارم

تمام این حس و حالت بخاطر افسردگی هست یعنی اونه که تو ذهنت پیام میده بچه باعثشه اما شما اگر بچه دار نمیشدی هم همین قدر افسرده میشدی یعنی همین طوری از پا درمیومدی...

یه جورایی مستعد افسردگی هستی اصلا اسم ناشکری نذار رو خودت 

اصلا از اینکه میگی کاش بچه نبود عذاب وجدان نداشته باش... 

اما پزشکت رو عوض کن... داروهای افسردگیت رو عوض کن اگر مشکلت اضطرابه  ک سرترالین بگو برات بنویسه...

سه سال دیگه هم تلاش کن ان شاءالله خوب میشی. 

خلاصه حل میشه و به نظر من این حجم از اضطراب بخاطر اینه ک شما میخوای مامان کاملی باشی ولی فکر میکنی نیستی در صورتی ک مطمئنا مامان خوب و کاملی هستی ک اینطوری داری اذیت میشی 

کتاب چگونه کمالگرا نباشیم رو روزی یه صفحه بخون خیلی کمکت میکنه

کلا قبل از بچه زندگیم ایده ال بود خوابم همه چیزو اما الان از صبح تا شب حرص میخورم و شب هم تا صبح رو ...

دقیقا درک میکنم ولی جز پذیرش کاری نمیتونی بکنی واینکه باید بیاریش جز زندگیت اونم تو تفریحاتت و همه برنامه هات باشه

سعی کن دوسش داشته باشی اون همخون خودته،تو و پدرش باعث وجودش تو این دنیا شدین عزیزم ،وگرنه اون هیچ نقشی نداره،باهاش مهربون باش ،و بهش عشق مادرانه بده،


😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐
درسته اما این حس چنان ریشه داره تو وجودم که نمیتونم از پسش بر بیام خودمم دلم به حال پسرم میسوزه من ل ...

اگر آینده فرزندت برات مهمه باید پا رودلت بگذاری ،باید کاری کنی که از لحظه لحظه کنار فرزند بودنت لذت ببری ،شما انسانی ویک انسان اراده قوی داره ،وگرنه هم الان از وجودش ناراحتی وهم درآینده از سرکشی هاش وهزاران مشکلی که شما به عنوان مادر براش بوجود آوردی باید عذاب بکشی ،الان باید دست بکار بشی وروی خودت کار کنی که من مادرم وظیفه من مادری کردن برای دردانه ام هست 

نه بچه دارم و نه راه حلی برای مشکلتون دارم 

فقط میتونم بگم تنها نیستین و کسا ی دیگه ای مثل شما هستن 

یه سابردیت کامل راجع به این موضوع هست 

حیف ردیت ف*لتر شده وگرنه میرفتم براتون میخوندم ببینم میتونم یه چیزی که به بقیه که این حس رو دارن کمک کرده پیدا کنم یا نه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز