کلا ما از نامزدی بحث و دعوا داشتیم
تهشم ب این ختم میشد ک تو مقصری ..مثلا میرفتم شلوار بخرم خواهرشوهرم و مادرشوهرم و بردار شوهرم میومدن باهام .همشونم یه نظر میدادن تهشم اونی ک خودشون میخواس میخریدند کلا یه عقاید خاصی دارن ک ما نمیپسندیم.اگر شوهرم میخواس بیاد پیش من گوشیش خراب میشد میگفتن میخواسته بره پیش فلانی گوشیش خراب شده ..دارم مثال میزنم اینجوری نبوده یعنی میگم یه همچین چیز بی ربطی
بعد آخرین دعوا سر اینکه فهمیدم شوهرم خیانت کرده اومد طرف پسرشو گرفت ک اره تو خودت فلانی بیساری🙃و خدابالاسرم شاهده ک چخبره و چی شده..و من هیچی نگفتم و بخاطر بچم ک صدام زد ماما میترسم گفتم بزار بمونم..حالا شوهرم میگ تو عروس بودن بلد نیسی تو اینجوری اونجوری بزار داداشم زنبگیره میفهمی چجوری باید عروس میبودی یا اینکه با آبجی هام چجور رفتار میکردی..اون از من ۱۵ ساله توقع چی داشته اون موقع؟!!میخواست زنگ بزنم بگم سلام مامان جون مرسی ک گرفتین منو برای پسرتون 😕درصورتی ک خودشممیدونه منو ب زور دادن بهش ک چشم دیدنش وندارم
حالا سعی میکنم زندگیمو درست کنم بعد این فک میکنه من انقد برام مهمه ک بشینم بگم آره اون جاریه بیاد با من بد میشن اون میشه سوگلی ..نمیدونه من خودشم هیچی حساب نمیکنم چ برسه حانوددش🤣بخدا آدم باید بی مغز باشه ک فکر اینچیزها بکنه..من کلا یه آدمیم تا کسی بهم نخوره نمیخورم بهش..ولی خب گفتم ببینم نظر شما چیه ک چجوری بهش جواب بدم