ترس از شریکی با خانواده همسر قبلا هم تاپیک زدم راجبش دوشه نفرگفتن شراکت خوب نیس.مابعد عروسی خونه اجاره کردیم باهمسرم راحتیم کلی آرامش داریم تنبل نیستم اصلا.شبادیرازسرکارمیاد تا3و4صب بعضی وقتا فیلم میبینیم.کارهمسرم بعدازظهره.تاساعت12ظهرم خابیم.حالا خانواده همسرم پرش کردن به شدت بهمون گفتن تابستون دستی به طبقه بالامیکشیم دیگه میاین اینجا.مشکل من مادرشوهرمه قشنگ بهمم گفت رو درو که باید برم مث کلفت براش آشپزیو.چون بیمارهم هست خیلی سفر میره مثلا سنندج و تهرانو و تفریح میره کشور دیگه پیش خالش حالا خانم تندو تند پدرشوهرمو پرمیکنه بیارشون اینجا بیارشون.به حدی من و همسرم دعواکردیم گفت قرارداد تموم شد جداشیم.اینم بگم یکمم تحت فشارمالی هستیم.الان ترس دارم برم اونجا زندگیمونو خراب کنن.ببخشید نتونستم خلاصه بنویسم.کسی تجربه داره من چکارکنم
کسی نیس😓🤦🏼♀️
والا شما حق داری،اگه خانواده همسرت خوبو قابل تحمل هستن میتونی بری،ولی اگه قراره تو کارت هی دخالت کنن چرا خوابی چرا بیداری و فلان نه،من مادر شوهرم ساعت ۷ صبحم زنگ میزنه وقتایی که بهش رو بدی،منم تا ۱۲ خوابم استرس میگیرتم ،اگه شوهرت با خانوادش حرف بزنه شرایط زندگیتونو شرح بده اونام قبول کنن برو،بگه زنه من ممکنه بخوابه تا دیرقت کلا زندگیه خصوصیه خودشو داره بهش گیر ندینو فلان،بلاخره پسرشونه زبونشونو بهتر میفهمه،
اتفاقا مادرشوهرم پرو تر ازاین حرفاس اونا میدونن چطوری همسرمو تحت تاثیربذارن شکی ندارم زندگیمو خراب میکنن
اصلابراشون مهم نیس.این حرفاروهم بزنه.نمیدونم چجوری همسرمو راضی کنم نریم اونجا اصلا ازمادرشوهرم خوشم نمیاد یه ماه رفت مسافرت باوجود اینکه دوتادخترداره من غذادرست میکردم میبردم همسرمم همش میگفت زودباش غذادرست کن یه جورایی خجالت میکشه به باباش ن بگه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
24 ثانیه پیش
24 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
