موضوع درباره نکته های مشترک تو رمان های عاشقانه بود یه لحظه رفتم تو نصف شبای نوجوونیم که یهو نصف شب میزدم زیر خنده یامثل چی گریه میکردم براشون تا تمومشون نمیکردم آروم نمیشدم یادمه داداشم فک کرد دوستی چیزی دارم چکم کرد چه دوران عجیبی بود چقدر خالص و گوگولی بودیم😢😢😢😢😢
❤️❤️❤️❤️