اوف من دیشب مهمونی بودم زنداداشمم بود
یه دوسالی نامزد بودن یه سالی هم هست عقد کردن
وای این دختره فکر کرده از دماغ فیل افتاده یعنی چی انقد خودشونو میگیرن بعضیا؟ ؟
خودتون باشید تورو خدا خودخودخودخودخودخودتون باشید خیلی بهتره
جوری حرف میزنه راه میره افاده میاد آدم حالش بد میشه تورو خدا فیلمه مگه؟؟
اصلا هیچکس باهاش راحت نیست از بس ادا ادفاره
من نوه اول خانواده پدریمم
به خدا همه باهم اوکی هستیم مامانم جاری و مادرشوهر و خواهر شوهر و خواهر و مادر و زنداداش همه رو باهم به چشم رفیق میبینه همه لذت میبرن از کارش برا همین منم یاد گرفتم و با همه اوکی هستم و سر همین دختر عمه و عموهام هر وقت باهمیم خیلی جمعمون خوبه و باحاله کلی خوش میگذره جوری که میگیم اجی به همدیگه ... و ناگفته نمونه همه مون تحصیل کرده .. دکتر پرستار مهندس معلم ... و جمعمون خیلی خوب و خودمونی و بگو و بخند و اینجوریه که هوا همو داریم... خلاصه کنم....
اما هیچکس از این جمع نمیتونه ارتباط بگیره با زنداداشم از بس خودشو میگیره و از بالا به بقیه نگاه میکنه و فکر میکنه همه چیز دانه
آخه چرااااا؟؟؟
یه بار سر یه چیزی صحبت میکردیم من و بابا مامانم و شوهرم و داداشم و زنش بودیم... و یه مخالفتایی پیش اومد ... یهو دراومد به داداشم گفت ولش کن بحث نکن اگر قرار به فهمیدن بود تاحالا فهمیده بودن😐😐😐😐😐😐😐😐😐 تا این حد پرو و وقیح ... حالا فقط با صحبتاشون به دلایل منطقی مخالفت شده بود ...
البته بگم از خانواده بسیار سطح پایینن که بگیم تربیت خانوادگیشه... و تحصیلات فوق العاده مسخره ای داره که بگیم دانشگاه رفته تحصیل کرده س و دنیا دیده ...!!!! و اینم یگم اونوقتی که رفتیم خاستگاری و یکی دوماه اول خوب بود عادی بود یهو از این رو به اونرو شد و هوا برش داشت و دیگه کسیو آدم حساب نمیکنه ...
خلاصه که حرصم در میاد از بعضی رفتارای خشک و زننده ش و بیشتر حرصم میگیره که امشبم باید تحملش کنم ☹☹☹☹
شما از چی حرصتون در میاد؟