یه آدمِ درمونده و مستاصل که از همه جا نامیدم درس خوندم که بشم مایه افتخار هیچی که نشدم حتی نتونستم خودم رو به خودم ثابت کنم همه اونایی که روزی از من مایین تر بودن خودشون رو کشیدن بالا شوهر خوب وضع و زندگی خوب و دک و پز عالی نه ارشد شرکت کردم نه استخدامی نه کاری روز به روز نامیدتر از خودم بدم میاد چه ارزوها که نداشتم کسی که شاد نیست امید نداره چطور ادمای دور و برش رو شاد کنه که امیدشون بهشِ شما جای من باشین چیکار میکنین ؟؟؟ دوست دارم آزمون بدم انگیزه ندارم بعد چندین سال دوری چیکار کنم از دستِ خودم خسته شدم .