یه بیوگرافی بدم.
من از اون دخترام که جواب پدر و مادرمو میدادم ولی اگه مادرشوهر طعنه میزد یا دلمو میشکست چیزی بهش نمیگفتم.
چون ازش ناصداقتی دیده بودم.
ولی قلبا همه رو بخشیدم و میخوام اونا هم ازم راضی باشن.
چون خیلی فکرای بد راجبشون میکردم و قضاوت میکردم.
اونا فقط میخوان زیاد باهاشون رفت و آمد کنم که البته عواقبش هم دخالت زیادی میشه.
منم دست پیش گرفتم.رابطه کم دخالت کم.
ولی هم شوهرم قلبا ناراحت بود هم خودم روزبه روز تنها شدم