2777
2789
عنوان

ماجرای عجیب وعبرت اموز از جدایی برادرم

| مشاهده متن کامل بحث + 2945 بازدید | 96 پست

منم چند سال پیش خواستیم بریم عقد کنیم موقع عقد با اینکه شناسنامه رو گذاشتیم تو داشبورد هرچی گشتیم نبودش چون عقد تو تالار بود عاقد قبول کرد عقدمون کنه تا المثنی بگیرم همون لحظه ی حسی بهم میگفت این اتفاقی نیست ‌‌کار خداست اما خب عقد کردم و ازدواج بعدشم جداشدم اما هنوزم حس میکنم اون ی نشونه بود 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ادامه اش

 یک آدم رک هستم ولی بی زحمت اگه بی ادبی کردم پای رک بودنم نزارین اون یه مقوله جدا از شخصیتمه😂درخواست دوستی ندین لطفا...خدایا شکرت.🌸قانون مزرعه میگه:تو تصمیم میگیری چی بکاری، اما تو فصل برداشت تو موظفی اونچه که کاشتی رو برداشت کنی🤫 مستی که داره پیشت اعتراف میکنه براش کشیش نشوووووو.....

کلا وقتی چیزی تو زندگی جور نمیشه حکمت خداس نباید اصرار کرد مثلا بچه دار نمیشیم خب حکمتشه نباید اینقدر غصه خورد هی بگیم چرا یا ازدواج جور نمیشه حکمتشه وقتی به زور ازخدا چیزی بگیریم بدجور به ضررمونه

دکتر  پرستارا همه خرابن کلا  

وا این چ‌حرفیه😐

 یک آدم رک هستم ولی بی زحمت اگه بی ادبی کردم پای رک بودنم نزارین اون یه مقوله جدا از شخصیتمه😂درخواست دوستی ندین لطفا...خدایا شکرت.🌸قانون مزرعه میگه:تو تصمیم میگیری چی بکاری، اما تو فصل برداشت تو موظفی اونچه که کاشتی رو برداشت کنی🤫 مستی که داره پیشت اعتراف میکنه براش کشیش نشوووووو.....

 گفت زنش خیلی هوسباز بود و من اصلا تلاشی واسه اینکه باهاش رابطه داشته باشم نداشتم خودش پایه بود کامل

من کلی گریه کردم گفتم زنی که خودش رو راحت در اختیارت گذاشت نباید اعتنا میکردی؟؟ 


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز