2777
2789

سلام بچه ها 

ما دو تا خواهریم و یک داداش

داداشم ده سال پیش ازدواج کرد 

با هم آشنا شده بودن جفتشون هم تحصیل کرده بودن

همه صحبت ها و توافق ها رو خودشون  با هم کرده بودن و ما فقط رفتیم خواستگاری

خانواده خوبی بودن و ما هم قبول کردیم خودش هم در ظاهر دختر خوبی بود و برادرم رو خیلی دوست داشت نمیدونم چی شد که خیانت کرد  

خانومش پزشک بود و برای طرح رفت یکی از شهرهای دور 

اونجا با ی پزشک دیگه متاسفانه ریختن روی هم و برادرم هم طلاق گرفت 

حدودا یک سال پیش طلاق گرفتن ی پسر هم دارن که فعلا پیش برادرم ه

حالا بعد از یکسال برادرم اومد و با من حرف زد از گذشته ها 

و گفت تو اون دو سال آشنایی قبل از ازدواج با هم رابطه داشتن 

و اتفاقا هم پیشنهاد خانومش بود

فهمیدم که چرا اون موقع ها هر چند وقت یکبار که ما میرفتیم شمال این نمیومد 

خانومش هم که دکتر بود ب بهانه کشیک میومد و پیش داداشم میموند توی اون چند روزی که ما نبودیم 

توی صحبتهاش اشاره به ماجرای عجیبی کرد و گفت خدا گوشم رو گرفت اما  اعتنایی نکردم ...گفت برای اولین بار که می‌خواست بیاد خونه با هم اومدیم من کلید رو انداختم 

توی در که باز کنم کلید داخل قفل در شکست !!!تا حالا همچین اتفاقی برای خودش که هیچ برای کسی هم فک نمیکنم افتاده باشه اونقدر که عجیب بود گفت اما اونقدر وسوسه شده بودم که با اینکه میدونستم این نشونه س اما توجهی نکردم رفتم قفل ساز آوردم و در رو باز کردم 



بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

آره بعضی وقتا خیلی چیزا میاد که مانع گناه بشه ولی خودمون اعتنا نمی‌کنیم چون نمیخوایم لحظه رو از دست بدیم

اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم                       ایام ب کامتون سلامتی همراهتون  لبخند رو لباتون  حل بشه مشکلاتون   برسین ب ارزوهاتون  
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792