نه بابا همش در حال تظاهرم تو جمع و جلوی خودش اما یه چند باری دیده مثلا تنها بودم گریه کردم فهمیده از چیه اینقدر یه دفعه ای یه حال منفی بهم دست میده میشینم زار زار گریه میکنم حالا بیشترشو ندیده اما مثلا خواب بوده بیدار شده فهمیده
نمیدونم چرا یه سری با اینکه اجبار خانواده پشتشون نیس ازدواج سنتی میکنن خب یعنی چی یعنی تا یکی پیدا شد دکتره مهندسه اخلاقش خوبه باید باش ازدواج کرد ادم باید خودش عاشق بشه فرد مناسبشو پیدا کنه همو بشناسن بعدا شاید بعداً عاشق هم نشدین
عزیزم اون بنده خدا هم گناه داره اذیتش نکن،اگه بهش بگی طلاق قبول میکنه
شایدم از رفتارم باشه خیلی آدم مودب و آروم و ساکتیه مثلا تو فامیل نزدیکمون دوتا از پسرامون هستن خیلی شوخن بعد میگه چرا اینقدر به حرفای اونا میخندی گفتم خب بلدن آدمو بخندونن اینقدر حساس بازی درآورد بعدشم گفت دیگه نباید بخندی من جسودیم میشه یا مثلا میگه چقدر جمعتون شلوغه حوصله م سر رفت هی میگین و میخندین گقتم مثل شما خوبه که همه بشینن سرشون تو گوشی باشه میگه نه باید از ته صحبتا یه چیزی در بیاد نکه همش مسخره بازی
دقیقا اینکارو کردم بهشم صادقانه گفتم من تا لحظه ای که علاقه مند نشم ج مثبت نمیدم چون فکر میکنم به طرفم دروغ گفتم.بنده خدا خیلی فهمیدست قبول کرد گف تا هر وقت بخوای زمان هست. قلبم براش آتیش میگره خیلی خوشش میاد ازم😢
