سلام بچه ها من همونیم که یک و نیم ساله با همیم با طرف مقابلم عقد نکردیم فقط خانواده ی اون در جریانن و با من ارتباط دارن
امشب اولش باهام خوب بود میگفت دلش برام تنگ شده فردا هم قرار داریم با هم ۵۰ هم شارژ زد برام بعد دعوا گفتم آخر شب برات برمیگردونم اونم گفت نزدم که بگیرم
امشب سر هیچی باهام بحث کرد برگشت گفت تو کرم داری که پسر همسایتون خواستگارته گفتم دیدی که خودت جواب نه دادم گفت تا کرم از خود درخت نباشه مگس روش نمیشینه قبلا جلوتو گرفته بود معلوم نیست حالا تا الان بوسیدتت دستتو گرفته به من نگفتی و اینا هر چی از دهنش در اومد بهم گفت هم به خودم توهین کرد هم خانوادم بهم گفت چند بار تو خیابون دیدم به همه نگاه میکنی چشم شوری و تعهد نداری در حالی که خودشم میدونست من واقعا اینجوری نیستم گفتم حرفت چیه میخای بری برو گفت تو یه دنده ای گردن نمیگیری اینا که گفتم هستی گفتم خودتم میدونی بهونست من اینجوری نیستم منگم میشم از زندگیت گفت تو دهنت با گوه باز شده زمین باز نشده تو از توش دربیای بعدشم گفتم اگه از نظر تو من از اون صفاتم چرا ایندت رو خراب میکنی باهام گفت آینده بعدش استیکر خنده گذاشت
گفت تو آدم با سیاستی هستی همه رو دور خودت نگه میداری (به خاطر خواستگارای زیادم میگفت فکر میکنه من کاری میکنم میان خواستگاری) گفت اگه خواستی بیای فردا بگو جایی نرم تهشم گفت من خیلی وقته ازت پر بودم خودمو خالی کردم امشب
به نظرتون برم ؟ شارژشو الان برش گردونم ؟ من حرف بدی زدم ؟